تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
یکی ازموضوعاتی که همواره وهمیشه مورد توجه تاریخنویسان بوده این است که چه شد که جامعهای که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوالهوسلم، ۲۳ سال برای آن زحمت کشیده بود، به وضعیتی دچار شد که پنجاه سال پس از رحلت ایشان، در مقابل نوه پیامبر امام حسین علیهالسلام قرار گرفتند؟ رهبرانقلاب دربارهی علت این موضوع میفرمایند: «بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت سالهی بعد از حادثهی هجرت - یعنی پنجاه سالهی بعد از رحلت نبی مکرم - از حوادثی که میگذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عکسالعمل نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوی کسانی که هر کاری میخواستند، هر انحرافی که در مسیر امت اسلامی به وجود میآوردند، کسی جلودارشان نباشد؛ میکردند.» با حجتالاسلام دکتر حامد منتظری مقدم، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمةاللهعلیه دربارهی علل و چگونگی انحراف در جامعهی اسلامی، به گفتوگو نشستیم.
یکی از موضوعاتی که همواره باید نسبت به آن آگاه باشیم، موضوع انحراف از مسیر حق و آرمانها است. سؤال این است که چگونه جامعهی اسلامی ممکن است دچار انحراف در آرمانها شود؟
ابتدا باید تعریفی از انحراف داشته باشیم. انحراف یعنی عدول کردن و برگشتن. بهلحاظ مفهومشناسی، انحراف سه ویژگی دارد:
۱. انحراف، در اصل لغت یعنی «برگشت» از مسیری که انسان میپیموده است. البته اینجا برگشتن بهمعنای این نیست که ما در مسیری جلو میرفتیم و حالا بیاییم عقبتر، بلکه برگشتن یعنی خارج شدن، دور شدن یا دوری کردن و بهعبارتی یعنی زاویه گرفتن از مسیر قبلی و ورود به مسیر جدیدی که غیر از مسیر قبلی است.
۲. انحراف از نظر لغوی میتواند منفی یا مثبت باشد. اگر مسیر قبلی اشتباه باشد، انحراف از آن مثبت است، اما اگر انسان در یک مسیر درست حرکت میکند، انحراف از آن، منفی و گاه بسیار خطرناک است. البته در بیشتر کاربردها، انحراف مفهوم منفی دارد و مضمون آن، خارج شدن و دور شدن از مسیر حق است.
۳. شروع انحراف میتواند از یک نقطهی کوچک باشد که در این حالت، تشخیص آن و نیز مانع شدن از آن بسیار دشوار است.
امام حسین علیهالسلام وقتی قیام میکند، در منزلگاه ذیحُسَم میفرماید: «أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهی عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا، فَإِنّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَمًا.» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۴)
در آغاز سخن امام، عبارت «اَلا تَرَوْنَ» بهمعنای «آیا نمیبینید، مگر نمیبینید...» خیلی معنا دارد. معمولاً این عبارت را در جایی میگویند که امری واضح و آشکار است و انتظار میرود همه آن را ببینند، «اما نمیبینند». حضرت میفرماید: مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل اجتناب نمیشود. میفرماید: باید این را بفهمید، ببینید، چرا نمیبینید؟ حضرت میفرماید وقتی انحراف این اندازه آشکار شد، اما باز دیده نشد، جا دارد که انسان مؤمن حقجو، آرزوی لقای الهی و مرگ داشته باشد.
اینجا نکتهی بسیار دقیقی وجود دارد. چه میشود که انسان نمیتواند امور واضح و آشکار را ببیند؟ پاسخ روشن است. انسان «نمیخواهد» که ببیند؛ یعنی خودش را میزند به «ندیدن» و «نادیده گرفتن» و تغافل. چیزی که در دنیای معاصر ما هم بهکرات اتفاق میافتد. فجایع یمن، سوریه، عراق یا فاجعهی منا را واقعاً نمیشود ندید، اما بعضیها خودشان را به ندیدن میزنند.
با این مقدمه، برمیگردم به سؤال که چرا انحراف به وجود میآید؟ عوامل انحراف چیست؟ به نظر میرسد که انحراف از حق، عوامل متعددی دارد. در یک نگاه تحلیلی، میتوان سه عامل را بسیار مهم دانست:
۱. ضعف بینش: نشناختن حق. انحراف گاه بهسبب ضعف تحلیل و ضعف تشخیص حق از باطل است؛ مخصوصاً در جاهایی که تشخیص حق دشوار میشود؛ یعنی در شرایط فتنه که باطل شبیه حق میشود. گاهی نیز بهسبب این است که انسان با توجه به اینکه کسی قبلاً در مسیر حق بوده، بدون توجه به اینکه آن شخص حالا از حق انحراف پیدا کرده است، به گذشتهی او تکیه میکند و آن شخص را معیار حق قرار میدهد و دنبال او میرود و از مسیر حق منحرف میشود. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «انَّ الحَقَّ لا یعرَفُ بِالرِّجَالِ؛ اِعرِفِ الحَقَّ، تَعرِف أهلَهُ» : حق با انسانها شناخته نمیشود، حق را بشناس تا اهلش را نیز بشناسی. (طبرسی، تفسیر مجمعالبیان، ج۴، ص۱۴۶)
در حادثهی خونبارعاشورا کسانی که از امام دعوت کردند، در نامههایشان نوشته بودند: شما بیایید و امامت و هدایت ما را برعهده بگیرید. بعداً با نمایندهی امام، مسلمبنعقیل، بیعت کردند. اما چه شد که از مسیر حق و اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم انحراف پیدا کردند؟ آیا آنها نمیدانستند که حق با سیدالشهداست؟ قطعاً بسیاری از آنها، هم امام حسین علیهالسلام را میشناختند و هم میدانستند که جدا شدن از او انحراف است. پس عوامل دیگری در موضوع دخالت داشته است.
آنها که مقابل امام حسین علیهالسلام قرار گرفتند، بیشترشان امام حسین را خوب میشناختند و همانطور که گفتیم، حتی به سطحی از علاقهمندی به سیدالشهدا نیز رسیده بودند. فرزدق به خود سیدالشهدا عرض میکند: «قلوب الناس معک و اسیافهم علیک»؛ قلبهایشان همراه توست، اما شمشیرهایشان برضد توست. در سپاه کوفه، بعضی دعا میکردند که خدایا خودت حسینبنعلی را نصرت کن. عصر عاشورا آمدند و شروع کردند به غارت زیورآلات زنان اهلبیت علیهمالسلام.
۲. ضعف انگیزش: باور نکردن جایگاه حق. پیروی از حق و حقیقت فقط با شناخت حاصل نمیشود، بلکه باید آن را باور کنیم؛ یعنی باید ایمان داشته باشیم به اینکه برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت باید از حق پیروی کنیم. اگر این ایمان وجود نداشته باشد، باز انحراف از حق ایجاد میشود. وقتی حوادث عاشورا را مطالعه میکنیم، قراینی مییابیم که اینهایی که منحرف شدند و در برابر سیدالشهدا قرار گرفتند، حتی به سطحی از علاقهمندی و احتمالاً باور به سیدالشهدا نیز رسیده بودند، اما این علاقهمندی و ایمانشان به سیدالشهدا تحتالشعاع عواملی دیگر قرار گرفت و باعث شد نتوانند در دوراهی بسیار سخت انتخاب میان اردوگاه حسین و اردوگاه یزید، حق یعنی حسین علیهالسلام را برگزینند.
۳. دنیاگرایی و محاسبات دنیوی. گاهی انسان هم حق را میشناسد و هم به آن باور و علاقه دارد، اما علاقه به دنیا هم دارد؛ یعنی به چرب و نرم دنیا عادت کرده و دنیازده و اسیر جذابیتهای ظاهری باطل شده است. این خودش عامل بسیار مهمی است که باعث میشود انسان از مسیر حق منحرف شود. گاهی اینگونه هم نیست که انسان اسیر دنیا شود، اما میبیند مسیر حق بسیار دشوار و پرهزینه است. محاسبه میکند که برای ماندن زیر پرچم حق، خیلی باید دردسر بکشد و هزینه بدهد.
امام حسین علیهالسلام در بیانات خودش دقیقاً این دنیاگرایی و این نحوهی محاسبه را بیان فرموده است: «اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ» : مردم بندهی دنیایند و دین، جز لیسهای بر زبانشان نیست، اما زمانی که آزمون سخت پیش آید، دینداران اندکاند. (ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ص۲۴۵) کاری که امام حسین علیهالسلام میکند، این است که در چنین شرایطی الگو میدهد و راه را نشان میدهد.
بعد از وفات پیامبر چه اتفاقاتی در جامعهی اسلامی افتاد که پنجاه سال پس از آن، مردم در مقابل امام حسین علیهالسلام قرار گرفتند؟
سرآغاز انحراف ، انحراف در این نگرش بنیادین اسلامی بود که «النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم». در سقیفه اصلاً دنبال این نبودند که ببینند پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برای آیندهی اسلام چه فرموده است. یعنی حتی از خودشان سؤال نکردند. در نتیجه، فرمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم دربارهی ولایت اهلبیت علیهمالسلام بر زمین ماند.
پس از آن، سیاستهای مالیای که در پیش گرفته شد، باعث شد مردم و بهویژه خواص، دنیازده شوند. لذا آنها عدالت امیرمؤمنان علیهالسلام را تحمل نکردند و جلوی حضرت ایستادند. سیاستهای خلفا باعث ایجاد شکاف طبقاتی عظیم (فاصلهی دریافتی از بیتالمال گاه شصت به یک بود) و نیز باعث ایجاد اشرافیگری و اشرافینگری در جامعه شد. این اشرافیگری و اشرافینگری بستر یک انحراف بزرگ در نظام سیاسی دنیای اسلام شد و سبب شد تا خلافت به پادشاهی و ملوکیت تبدیل شود
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,