صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

تور کربلا

تور کربلا نوروز

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
تور کربلا نوروز
::
عناوین مطالب وبلاگ
::

::تور کربلا
::فضائل زیارت امام حسین (ع) و زیارت کربلا
::درباره واقعه کربلا
::اماکن متبرکه عراق
::اطلاعات زائر
::هتل های کربلا
::هتل های نجف اشرف
::هتل های کاظمین


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: رامش
:: رضا والی نژاد

آمار بازديد :




بحرالعلوم، سیدی که امام زمان(عج) او را به آغوش کشید

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تورهوایی کربلا. کربلا.
 سید‌مهدی طباطبایی بروجردی ملقب به «بحرالعلوم» کسی است که امام زمان(عج) را ملاقات و به لطف عنایات حضرت، مقام ایشان در مسجد سهله را مشخص کرد. همچنین محل قبور مختار، حضرت صالح و هود را مشخص کرد.
 علامه بحر‌العلوم از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) اهل کربلا و متولد 1113 شمسی و نام اصلی او «سید‌مهدی طباطبایی بروجردی» است.
 پدر بحر‌العلوم، سید مرتضی طباطبایی از علمای بزرگ کربلا و نجف بود که علامه بحر‌العلوم دروس حوزوی را ـ از مقدمات تا خارج فقه ـ در محضر پدر بزرگوارش فرا گرفت، همچنین اساتید بزرگوار ایشان که همگی از فقهای طراز اول بودند شامل آیت‌الله بهبهانی، شعبه حرّانی (استاد فقه و اصول)، آقا میرزا ابوالقاسم مدرس(فلسفه) و استاد میرزا وحید اصفهانی در مشهد است.

 سیدمهدی به مقامات بلند فقه، اصول، فلسفه، کلام، تفسیر و عقاید رسیده بود به گونه‌ای که استادش وحید بهبهانی که مرجع کل آن زمان به شمار می‌رفت در اواخر عمر خویش دیگران را به سید بحرالعلوم ارجاع می‌داد. قابل ذکر است که امام جمعه مکه در سن 80 سالگی توسط سید بحرالعلوم شیعه شد
 علامه بحرا‌لعلوم در سال 1186 قمری به قصد زیارت، عازم مشهد مقدس شد و به محض اینکه با علمای آنجا دیدار کرد به مدت 6 سال در مشهد اقامت کرد، با توجه به اینکه در آن زمان علامه بحرالعلوم در زمره مجتهدان بزرگ قرار داشت اما فلسفه، عقاید و کلام را از استاد میرزا مهدی اصفهانی آموخت.

 وقتی میرزا مهدی اصفهانی دریافت که علامه بحر‌العلوم در مباحث علمی همانند ماهی وسط دریا موج می‌زند، او را برای نخستین مرتبه، بحرالعلوم خطاب کرد و گفت: «انت یا اخی بحر‌العلوم!» تو دریایی از دانش‌ها هستی و از این رو «سید‌مهدی طباطبایی بروجردی» بعدها به بحرالعلوم ملقب شد.

 علامه بحرالعلوم در سال 1193 قمری راهی حجاز شد و مدت 2 سال کنار خانه خدا ماند و «جار‌ الله» شد در طی این دو سال چنان تسلطی به اهل سنت داشت که شاگردان مذاهب چهارگانه اهل سنت پیش او می‌آمدند و علامه براساس هر یک از مذاهب بر آنها تدریس می‌کرد و در واقع، در تمام این مدت علامه بحرالعلوم در تقیه بود.

 زمانی که علامه قصد داشت از حجاز خارج شود مذهب تشیع خویش را به اهل تسنن اعلام کرد، وقتی علما و بزرگان اهل تسنن از این موضوع با خبر شدند مقابل او ایستادند اما علامه بحر‌العلوم در بسیاری از مباحث، آنها را محکوم کرد و نکته جالب اینکه امام جمعه مکه در سن 80 سالگی به دست این عالم بزرگوار شیعه شد.

 این سید جلیل‌القدر، مواقیت حج و جایگاه انجام برخی مناسک حج را مشخص و سنگفرش‌های حرم را به گونه‌ای تعویض کرد که بنابر فقه شیعه، سجده بر آن صحیح باشد.

 شاگردان طراز اول علامه بحر‌العلوم نیز نشان از جایگاه سترگ او در حوزه علمیه دارد که از آن جمله می‌توان به شیخ جعفر نجفی معروف به کاشف الغطاء، محمد جواد آملی صاحب مفتاح الکرامه، ملا احمد نراقی صاحب معراج السعادة، سید ‌عبدالله شبّر از مفسران بزرگ و سید محمد مجاهد اشاره کرد.

 «کاشف الغطاء» شاگرد بزرگ علامه بحرالعلوم در وصف شخصیت استاد ارجمند خویش می‌گوید: جمعت من الاخلاق کل جمیله، فلا فضل الا عن جنابک صادر؛ تو در اخلاق، تمام فضیلت‌ها را در خود جمع کرده‌ای، هیچ فضلی نیست مگر اینکه از جانب تو صادر شده و می‌شود.

 این عالم گرانقدر، اقدامات اجتماعی بسیار خوبی را به ویژه در عراق از خود بر جای گذاشت که از آن جمله می‌توان به؛ تعیین جایگاه امام زمان علیه‌السلام در مسجد سهله برای نخستین مرتبه، تعمیر مسجد شیخ‌طوسی که هم اکنون حدود 1000 سال از قدمت آن می‌گذرد، تاسیس کتابخانه خطی در نجف با عنوان مکتبة بحرالعلوم، بالا آوردن سطح مسجد کوفه از رودهای اطرافش، مشخص کردن قبر مختار، حضرت صالح و هود(ع) برای نخستین بار اشاره کرد.

 بحرالعلوم، سیدی که امام زمان(عج) او را به آغوش کشید
 علامه بحرالعلوم در فضایل اخلاقی آنقدر والا بود که پدری مهربان برای طلاب محسوب می‌شد و صاحب نفوذ فراوانی میان مردم بود، همچنین همواره طلاب را به خواندن نماز شب ترغیب می‌کرد به طوری که حتی یک بار، کلاس درس خویش را به خاطر ترک نماز شب از سوی طلاب تعطیل کرد و خطاب به آنها گفت چرا من شب‌ها ناله‌ها و گریه‌های شما را هنگام نماز شب نمی‌شنوم!

 از جمله اموری که از زندگی این سید بزرگوار نقل می‌شود ملاقات‌های علامه بحر‌العلوم با امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف است که شیخ عباس قمی آن را در منتهی‌الآمال آورده و در فواید الرضویه نیز به آن اشاره شده است، وقتی علامه بحر‌العلوم در جلسات درس آیت‌الله وحید بهبهانی شرکت می‌کرد، میرزای قمی نویسنده کتاب «قوانین الاصول» می‌گوید: من با علامه بحر‌العلوم با هم در درس استاد وحید بهبهانی شرکت می‌کردیم و در مباحثاتی که من با ایشان داشتم اغلب من تقریر کرده و درس را توضیح می‌دادم تا اینکه من به ایران آمدم و سید بحر‌العلوم در نجف ماند.

 بعدها وقتی شهرت علمی سید‌بحرالعلوم به من رسید تعجب می‌کردم که این نباید تا این حد از حیث علمی قوی شده باشد تا اینکه من برای زیارت عتبات عالیات وارد نجف اشرف شده و سید را ملاقات کردم، با اینکه میرزای قمی، خود از بزرگان به شمار می‌رفت، می‌گوید: من دیدم سید ‌بحر‌العلوم همانند دریای مواج و عمیقی از دانش‌هاست سپس از او پرسیدم: ما در یک درجه‌ای از علم بودیم لذا شما در این حد نبودی و چطور شد که به این معارف دست یافتی؟ سید رو به من کرد و گفت: میرزا این از اسرار است اما من آن را به تو می‌گویم به شرطی که تا زنده هستم به کسی نگویی! علامه بحر‌العلوم ادامه داد: چگونه این طور نباشم در حالی که آقایم حجت‌بن ‌الحسن(ع) شبی مرا در مسجد کوفه به سینه مبارک خود چسباند!

 ارتفاع مسجد کوفه آنقدر کوتاه بود که آب فرات وقتی بالا می‌آمد دیگر قسمت‌هایی از مسجد کوفه قابل استفاده نبود و علامه بحرالعلوم چندین متر در آنجا خاکریزی کرد، از این رو کسانی که با مسجد کوفه آشنایی دارند آن قسمتی که به کشتی نوح منسوب است علامه بحر‌العلوم یک چاهی در آنجا قرارداد تا آیندگان بدانند چه مقدار از مسجد کوفه بالا آمده است لذا کل مسجد کوفه به دستور سید‌بحر‌العلوم خاک‌ریزی شد.

سید بحرالعلوم در اواخر عمر با برکت خویش بیمار شد و در مدتی که توان تدریس نداشت در خانه می‌ماند و به مطالعه و تألیف کتاب مشغول بود تا اینکه در سال 1212 هجری قمری بنابر نقل برخی از افراد در 24 ذی‌الحجه و به قول دیگری در 24 رجب از دنیا رفت. پیکر پاک این عالم وارسته به صورت باشکوهی تشییع شد و در کنار مرقد شیخ طوسی و پشت حرم امیرالمؤمنین(ع) به خاک سپرده شد.



:: موضوعات مرتبط: اماکن متبرکه عراق، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, کربلا, مسجد کوفه, علامه بحر‌العلوم ,

نوشته شده توسط رامش در یک شنبه 10 بهمن 1395


نرجس خاتون مادر امام زمان (ع) در سامرا

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
حرم نرگس خاتون در سامرا  مورد استقبال شیعیان جهت زیارت وتوسل به اهل بیت است قبر مطهر این بانو در کنار قبر امام معصوم  امام هادی وامام حسن عسگری (ع) است نرگس خاتون یا همان مليکا، دختر يشوعا و نوه امپراتور روم شرقي، (ميخائل سوم، قيصر و پادشاه بين سالهاي ۲۵۳ ـ ۲۲۸ در قسطنطنيه) است. مليکا از طرف مادر به «شمعون» ـ يکي از دوازده حواري و صحابي خاص حضرت عيسي(عليه السلام) ـ منسوب است. مهمترين القاب او عبارتند از: ريحانه، صيقل، نرگس، سوسن. و کنيه او امّ محمد مي باشد.
نرگس خود را اينگونه معرفی میکند:
«من مليکا دختر يشوعا، فرزند قيصر پادشاه روم هستم. مادرم از فرزندان شمعون بن حَمُّون صفا، وصيّ حضرت عيسي است.»

ازدواج نافرجام
هنگامي که مليکه به سن رشد رسيد، قيصر روم تصميم گرفت او را به عقد يکي از برادر زاده هايش درآورد. او امر کرد مراسم باشکوهي ترتيب دادند. مراسم عقد با حضور شخصيتهاي بزرگ مملکتي روم برگزار شد؛ هنگامي که عاقد مي خواست خطبه عقد بخواند، لرزه اي بر تخت داماد خورد و سرنگون شد. نرگس اين قصه را اين گونه بازگو مي کند:
«هنگامي که سيزده ساله شدم، جدّم قيصر، تصميم گرفت مرا به عقد فرزند برادرش درآورد. روز موعود فرا رسيد. بزرگاني، از جمله سيصد نفر از اميران، سرداران، بزرگان سپاه و رؤساي قبايل حضور داشتند.
پادشاه فرمان داد تختي حاضر کنند. هنگامي که تخت جواهر نشان حاضر شد، پسر برادرش را بالاي تخت نشاندند. در اين هنگام کشيشان در حالي که انجيل در دست داشتند، خواستند خطبه عقد را جاري کنند که ناگهان پايه هاي تخت لرزيد و تخت واژگون و پسر برادر پادشاه از تخت به زمين افتاد و بي هوش شد. کشيشان اين قضيه را به فال بد گرفتند. جدّم دستور داد، بارديگر تخت را آماده ساختند و پسر برادر ديگرش را براي انجام مراسم عقد آماده کردند، ولي اين بار نيز همان حادثه رخ داد و در نتيجه مراسم  عقدکنان به هم خورد.»
پس از اين واقعه ميهمانان متفرّق شدند. نرگس خاتون و جدّش پادشاه روم بسيار مضطرب و ناراحت بودند و سرّ اين اتفاق را نمي دانستند.

رؤياي صادقه
خداوند تبارک و تعالي اراده کرده بود با اين پیشامد، زمينه ازدواج نرگس خاتون با امام حسن عکسري(عليه السلام) را فراهم کند و او افتخار حمل بهترين اوصيا و اميد مردم جهان را به دست آرود. پس از آن روزسخت ، نرگس خاتون به رختخواب رفت تا روز پرغوغا را با استراحت به فراموشي بسپارد. نرگس در اين شب، رؤيايي شيرين ديد که خود آن را
اين گونه تعريف مي کند:
«در عالم خواب ديدم در همان جايي که قرار بود مراسم عقد من و برادر زاده پادشاه برگزار شود، مسيح و شمعون و جمعي از حواريون گرد هم آمده اند و منبري از نور نصب شده است. پس از مدتي حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) همراه امام علي(عليه السلام) و جمعي از امامان وارد قصر شدند. مسيح به استقبال حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) رفت و دست در گردن ايشان نمود. پيامبر ـ در حالي که به امام حسن عسکري(عليه السلام) اشاره کرد ـ به عيسي گفت: اي روح خدا، آمده ايم مليکه فرزند وصيّ تو شمعون، را براي اين فرزند سعادتمند خواستگاري کنيم، آن حضرت همچنين به شمعون گفت: شرف دو جهان به تو روي آورده، خويشاوندانت را با خويشاوندي آل محمد پيوند زن. شمعون پذيرفت. پيامبر ميان من و امام حسن عسکري(عليه السلام) خطبه عقد خواند.»
نرگس پس از اين خواب شيرين، به فراق يار مبتلا شد و چون مي دانست مسلمانان با روميان در حال جنگ هستند و پدربزرگش با مسلمانان ميانه خوبي ندارد، جرأت نکرد خواب خود را براي پدر بزرگش تعريف کند. وي روز و شب را در انتظار به سر مي برد و روز به روز نحيف و لاغر مي شد. پادشاه که به شدت ناراحت بود، به نرگس گفت: نور چشم من! اگر آرزويي داري بگو تا برآورده کنم. نرگس که دنبال اين فرصت بود از پادشاه خواهش کرد اسراي مسلمان را آزاد کند. قيصر هم چنين کرد.

وصال يار
چهارده شب از رؤياي صادقه نرگس گذشت. در چهاردهمين شب، حضرت فاطمه(عليها السلام) و حضرت مريم(عليها السلام) را در خواب ديد و به حضرت فاطمه(عليها السلام) گلايه کرد که چرا فرزندت به ديدن من نمي آيد؟ حضرت فرمودند: چگونه به ديدنت بيايد در حالي که تو مشرک و مسيحي هستي؟ نرگس در عالم رؤيا مسلمان شد و شهادتين را جاري کرد. حضرت فاطمه(عليها السلام) او را در آغوش گرفت و گفت: اکنون منتظر باش…
پس از آن، هر شب امام حسن عسکري(عليه السلام) در عالم رؤيا به حضور حضرت نرگس مي رسيد. در يکي از شبها نرگس خواب ديد که امام حسن عسکري(عليه السلام) به او فرمود:
«فلان روز جدّت لشکري به جنگ مسلمانان خواهد فرستاد در اين هنگام تو خود را ميان کنيزان و خدمتکاران بيانداز، به گونه اي که تو را نشناسند و به دنبال جدّت روانه شو.»
پس از مدتي، نرگس باخبر شد که جدش مي خواهد همراه لشکري به جنگ مسلمانان برود، لباس مبدّل پوشيد و از قصر خارج شد و خود را ميان کنيزان مخفي کرد. جنگي ميان مسلمانان و روميان درگرفت و نرگس و بقيه کنيزان به اسارت مسلمانان درآمدند.

پيک شادي
همزمان با اين اتفاقات، امام هادي(عليه السلام) در سامرا تحت نظر متوکّل عباسي زندگي سختي را مي گذراند. امام روزي غلام معروف به «کافور» را فرستاد تا بشر بن سليمان را نزد او فرا خواند. کافور نزد بشر رفت و او بلافاصله نزد امام حاضر شد. امام رو به بشر کرد و فرمود:
«اي بُشر، تو از فرزندان انصاري، دوستي شما نسبت به ما اهل بيت پيوسته برقرار بوده است؛ به طوري که فرزندان شما آن را به ارث مي برند و شما مورد وثوق ما مي باشيد. مي خواهم تو را فضيلتي دهم… و اين رازي که با تو در ميان مي گذارم…»
حضرت سپس نامه اي به خط رومي نوشته، آن را با خاتم خود مهر نمود و همراه کيسه اي زر، شامل ۲۲۰ اشرفي به بشر بن سليمان داد و فرمود:
«اينها را گرفته، به بغداد برو و صبح فلان روز بر روي پل فرات حاضر باش.
چون کشتي حامل اسيران را ديدي، درخواهي يافت که بيشتر مشتريان، فرستادگانِ اشراف بني عباس و اندکي از آنان، جوانان عرب مي باشند. در اين هنگام مواظب شخصي به نام «عمر بن زيد» باش که کنيزي را به مشتريان عرضه مي کند و آن کنيز اوصافي دارد؛ از جمله دو لباس حرير پوشيده و خود را از معرض فروش و دسترس مشتريان حفظ مي کند. در اين هنگام صداي ناله او را به زبان رومي از پس پرده رقيقي مي شنوي که بر اسارت و هتک احترام خود مي نالد. يکي از مشتريان به عمربن زيد خواهد گفت: عفّت اين کنيز مرا به وي جلب نموده، او را به سيصد دينار به من بفروش! کنيزک به زبان عربي مي گويد: اگر تو حضرت سليمان و داراي حشمت او باشي، به تو رغبت ندارم بيهوده مال خود را تلف نکن! فروشنده اعتراض و او سفارش به صبر مي کند. در اين هنگام نزد فروشنده برو و نامه را عرضه کن…»
بشر بن سليمان، سفر خويش را آغاز کرد و همانگونه که امام پيش بيني کرده بود، کشتي حامل کنيزان در ساحل پهلو گرفت، تا بشر نامه را به فروشنده و او به نرگس داد. نرگس نامه را بوسيد و به اربابش گفت: اگر مرا به اين شخص نفروشي، خودم را مي کشم. بشر مأموريت خود را به پايان داد و نرگس را نزد امام هادي(عليه السلام) برد. هنگامي که امام نرگس را ديد به او فرمود: چگونه خداوند عزّت اسلام و شرافت محمد و اولاد محمد و مذلت نصارا را نشانت داد؟ نرگس در جواب گفت: چگونه وصف کنم چيزي را که تو خود بهتر مي داني! سپس امام هادي(عليه السلام) به او فرمود: ده هزار اشرفي به تو دهم يا بشارت دهم به شرف ابدي؟ نرگس که مشتاق خبر خوش بود، در جواب گفت: بشارت شرف ابدي. مال نمي خواهم؟ امام فرمود:
«بشارت باد تو را به فرزندي که پادشاه شرق و غرب عالم شود و زمين را پر از عدل و داد کند، بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد.»
نرگس با تعجب پرسيد: اين فرزند از چه کسي به وجود خواهد آمد؟ امام فرمود: از کسي که حضرت رسالت، تو را براي او خواستگاري کرد.
و سرانجام در شب نيمه شعبان سال ۲۵۵ هجري قمري از اين زن پاکدامن و عزيز، مولودي ديده به جهان گشود که به گفته پيامبران و امامان، زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد.

تاریخ وفات
در تاريخ فوت و درگذشت نرگس، روایات مختلفي نقل شده است. طبق برخي روايات حضرت امام حسن عسکري(عليه السلام) خبر شهادت خود را به نرگس بازگو کرد و نرگس از ايشان درخواست کرد که دعا کند تا خدا مرگ او را قبل از مرگ ايشان قرار دهد. امام نيز درخواست او را اجابت کرد و نرگس در زمان حيات امام عسکري فوت کرد. سپس او را در حرم مطهر امام هادي(عليه السلام) دفن کردند و طبق برخي ديگر از نقل ها، نرگس خاتون بع د از وفات همسر خویش امام حسن عسگری وفات نمودند



:: موضوعات مرتبط: اماکن متبرکه عراق، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, نرجس خاتون, سامرا, ,

نوشته شده توسط رامش در پنج شنبه 25 آذر 1395


تولد امام عصر (ع) در سامرا در چه شرایطی بود؟

تور کربلا. تورزمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی امام جواد (درود خدا بر او باد) و عمه امام حسن عسگری (درود خدا بر او باد) کیفیت و چگونگی ولادت حضرت مهدی (درود خدا بر او باد) را چنین نقل می کند:
"ابو محمد امام حسن عسگری (ع) کسی را به دنبال من فرستاد که امشب (نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجتش را آشکار می کند. پرسیدم: این مولود از چه کسی است؟ آن حضرت فرمود: از نرجس، عرض کردم: من در نرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمی کنم! حضرت فرمود: موضوع همین است که گفتم.


من در حالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود: بانوی من! حالتان چطور است! من گفتم: تو بانوی من و خانواده ام هستی. او از سخن من تعجب کرده ناراحت شد و فرمود: این چه سخنی است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عطا می کند که سرور و آقای دنیا و آخرت خواهد شد. نرجس خاتون از سخن من خجالت کشید.
سپس بعد از افطار، نماز عشاء را به جا آوردم و به رختخواب رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد.

 

سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر با خبر شوم. دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس در خواب است. در آن حال، این سوال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکی در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکری (ع) از اتاق مجاور صدا زد: «ای عمه شتاب مکن که موعد نزدیک است». من نیز نشستم و سوره «الم سجده و یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. "


بر اساس بعضی روایات که در منتهی الآمال نیز آمده، حکیمه خاتون می گوید: «بعد از آنکه نرجس از خواب بیدار شد، من او را به سینه چسباندم و نام خدا را بر زبان جاری کردم. امام حسن عسکری (ع) فرمود: سوره «قدر» را برایش بخوان. آن سوره را خواندم و از نرجس پرسیدم حالت چطور است؟ او گفت: آنچه مولایت فرموده بود، ظاهر شد. من دوباره سوره «قدر» را خواندم. کودک نیز در شکم مادر، همراه من سوره «قدر» را خواند که من ترسیدم»
من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: چیزی احساس می کنی؟

نرجس گفت: آری. گفتم: نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان موضوعی است که اول شب به تو گفتم. مضطرب مباش و دلت را آرام کن.


در این هنگام پرده نوری میان من و او کشیده شد. ناگاه متوجه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع، حضرت امام حسن (ع) صدا زد؛ عمه! فرزندم را نزد من بیاور، وقتی که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، وی را درآغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم! سخن بگو! پس آن طفل گفت: «اشهد ان لا اله الا الله، و اشهد ان محمدا رسول الله».



پس از آن به امامت امیر المؤمنین (ع) و سایر امامان معصوم علیهم السلام، شهادت و گواهی داد و چون به نام خود رسید گفت: «اللهم انجزلی وعدی، و اتمم لی امری، و ثبت وطأتی، و املاء الارض بی عدلا و قسطا». پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن.

 

روز هفتم که خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) رسیدم، ایشان فرزندش را از من طلب کرد. من نیز او را در پارچه ای پیچیده، نزد پدرش بردم. آن حضرت فرمود: پسرم! با من حرف بزن، در این هنگام، او آیه «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض...» را خواند. " بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 51، ص 19

 

و در روایت دیگر چنان است که: چون حضرت صاحب الامر علیه السلام به دنیا آمدند، نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید را دیدم که از آسمان به زیر می آمدند و بالهای خود را بر سر و روی و بدن آن حضرت می مالیدند و پرواز می کردند. پس حضرت امام حسن عسکری (ع) مرا آواز داد که ای عمه، فرزند را برگیر و به نزد من بیاور، چون برگرفتم، او را ختنه کرده و ناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع راستش نوشته شده بود: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا.» "


باری مهدی موعود (ع) به گونه ای پا به عرصه وجود گذاشت که از خود کرامات بسیاری را نشان داد. و بدین ترتیب بود که وجود مقدس ولی عصر (عج) در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری قمری متولد شد.


و اما راجع به قسمت دوم سوال باید گفت: از روایات چنین استفاده می شود که امام عسکری (ع) را به خاطر مولودی که موعود مظلومان جهان است، چنان تحت نظر داشتند که وقتی امام زمان (عج) متولد شد، امام عسکری (ع) حتی با نزدیکان خود هم با ایماء و اشاره سخن می گفت، تا مبادا کسی سخن آن امام را شنیده و به دولت گزارش دهد، و ایجاد خطر کند.


چنان که در کتاب «غیبت» شیخ طوسی (ره) روایت کند: «احمد بن اسحاق قمی از امام حسن عسکری (ع) در خصوص صاحب الزمان (عج) سوال کرد، حضرت با اشاره دست او را متوجه نمود که او زنده و سالم است.» "




:: موضوعات مرتبط: اماکن متبرکه عراق، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, حکیمه خاتون, نرجس, امام حسن عسگری, ,

نوشته شده توسط رامش در شنبه 20 آذر 1395


حرم سوسن خاتون از اماکن زیارتی شیعیان

 

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.

همسرامام هادی ومادر امام حسن عسگری(ع) کنیزى به نام سوسن یا (سلیل) است که افتخار همسرى امام هادى (ع) و مـادرى امـام حـسـن عـسـکـرى (ع) را یـافـت و بـنـا بـه نـقـل (جـنـّات الخـلود) پـادشـاه زاده بـوده است . در (عیون المعجزات) آمده است که وى از زنان صالح  پاکدامن  باتقوا و عارف به امامت بود.

علاّمه مجلسى مى نویسد: مادر امام حسن عسگرى در نهایت ورع ، تقوا، عفاف و صلاح بود.

از مـعـصـوم روایـت شـده کـه وقـتـى (سـلیـل) بـر امـام هـادى وارد شـد، آن حـضـرت فـرمـود: سلیل از هر آفت ، مرض ، پلیدى و نجاستى بیرون کشیده شده است .
امـام حـسـن عـسـکـرى عـلیـه السلام قبل از رحلت ، خبر وفات خود را به مادر گفت : او متاءثر شد واظهار جزع کرد. امام عسکرى (ع) خطاب به مادر فرمود:

(اى مادر! جزع مکن که تقدیر الهى بناچار جارى خواهد شد.)

در اواخـر عـمـرحـضـرت ، ایـن زن بـزرگ به حج رفت و پس از بازگشت به مدینه ، هر روز از احوال فرزندش جویا مى شد تا اینکه خبر شهادتش به او رسید

امـام حـسـن عـسـکـرى (ع) چـون نـمـى تـوانـسـت آشـکـارا فـرزنـدش را وصـىّ احـوال خـود قـرار دهـد و تـقـدیر الهى بر غیبت آن وجود مقدس بود، مادر خود را وصىّ قرار داد و شیعیان را به آن بانو ارجاع داد.

شیخ صدوق مى نویسد که احمد بن ابراهیم گفت :

(پـس از وفات آن حضرت بر حکیمه خاتون ، دختر امام جواد (ع) وارد شدم و از او در مورد ائمه سـؤ ال کـردم . ایـشـان یکایک امامان را تا امام دوازدهم بر شمرد پرسیدم : الا ن فرزند امام حسن عکسرى (ع) کجاست ؟ فرمود: پنهان است .

گفتم : پس شیعیان باید به کجا رجوع نمایند. گفت : به مادر امام  حسن عسکرى گفتم : آیا به کسى کـه زنـى را وصـىّ خـود قـرار داده اقـتدا کنم . فرمود: امام عسکرى علیه السلام در این مورد به جـدّش امـام حـسـیـن (ع) اقتدا نموده که در ظاهر وصىّ خود را حضرت زینب (س) قرار داد و براى سـالم ماندن امام سجّاد (ع) از گزند دشمنان دین به حضرت زینب (س) وصیت کرد. سپس گفت : شـما اهل اخبار و روایات هستید، مگر روایت نکرده اید که میراث نهمین فرزند امام حسین (ع) تقسیم مى شود و حال آنکه او زنده است .
پس از شهادت امام حسن عسکرى (ع) جعفر کذّاب با مادر آن حضرت بر سر میراث امام به منازعه پرداخت . امام زمان (عج) بر جعفر ظاهر شد و فرمود:

(اى عـمـو تـو را چـه مـى شـود! آمـده اى که بر سر حقوق من ، با من منازعه کنى ! جعفر مبهوت و متحیر شد و دیگر آن حضرت را ندید.)

مـادر امـام عـسکرى که وصایت حضرت را عهده دار بود، بعد از شهادت امام ، عهده دار اداره خانواده آن حضرت گردید و کار جعفر به جایى رسید که پاره نانى هم براى رفع گرسنگى نداشت و این بانوى بخشنده و بزرگوار تهیه تمام نیازمندیهاى زندگى او را به عهده گرفت .

وقـتـى کـه وفـات ایـن بـانـو فـرا رسـیـد، وصـیـت کـرد که مرا در همین خانه ، در کنار شوهر و فـرزنـدم دفـن نمایید. هنگام دفن ، جعفر کذّاب در مقام منع برآمد که این خانه من است و اجازه نمى دهم کسى را در اینجا دفن نمایید. امام زمان (عج) دوباره ظاهر شد و فرمود:

(این خانه ، خانه توست یا من ؟)

و از نـظر غایب گردید. آن بانو را بنابر وصیتش در صحن مقدس امام حسن عسکرى (ع) به خاک سپردند.
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: اماکن متبرکه عراق، ،

نوشته شده توسط رامش در سه شنبه 16 آذر 1395


سرداب عیبت از اماکن زیارتی سامرا

   
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
در صحن حرم مطهر امام هادي و حسن عسکري(عليهما السلام) سردابي وجود دارد که به «سرداب غيبت» معروف است. در اينکه اين محل، از اول سرداب بوده يا حجره اي بوده که امام هادي و عسکري(عليهما السلام) در آن عبادت مي کردند و به مرور زمان اطراف آن پر شده و به شکل سرداب درآمده، ميان علما دو نظريه هست:
1. سرداب غيبت ازهمان اوّل سرداب بوده و محلّ عبادت سه امام معصوم(عليهم السلام)مي باشد.
در توضيح اين نظريه بايد گفت: کرانه چپ رود دجله ـ که در امتداد سامرا قرار دارد ـ از کرانه راست آن، چند متر بالاتر است. در زير لايه خاکي اين زمين مرتفع، يک لايه سنگي وجود دارد که در ميان دانشمندان زمين شناسي به نام «شفته طبيعي» معروف است. اين لايه سنگي، از ريگهايي در اندازه هاي متفاوت شکل گرفته که ماده اي چسبنده آنها را به يکديگر چسبانده است.
ارتفاع زمين از سطح آب (همانگونه که گفته شد)، از يک سو و وجود لايه سنگي در عمق نسبتاً اندک، از جانب ديگر، کندن سرداب هاي گود و عميق را در زير ساختمانها آسان مي کند. به همين جهت سرداب هاي فراواني، چه در زير بقاياي کاخ ها و خانه هاي باستاني و چه در زير طبقات بناهاي کنونيِ سامرا به چشم مي خورد.
آيت الله سيد محمدکاظم قزويني، ضمن قبول اين نظريه، مي نويسد:
«بيشتر منازل در مناطق گرمسير عراق، سرداب داشته اند تا ساکنان از شدت گرما به آن پناه ببرند. خانه امام نيز سرداب داشته است. اين سرداب خانه سه تن از امامان شيعه است نه اينکه حضرت در آنجا پنهان است...»
2 . محل فعلي که به «سرداب غيبت» مشهور است، ابتدا حجره اي بوده، که امام هادي و عسکري(عليهما السلام) در آن به عبادت مشغول بودند.  «حضرت امام علي النقي و امام حسن عسکري(عليهما السلام) مکاني را براي عبادت خويش قرار داده بودند. همين جايي که الآن، به آن سرداب مي گويند، آن وقت سرداب نبود، حجره اي بود که اين دو بزرگوار آنجا عبادت مي کردند. متوکل مأموران را شبانه به منزل امام علي النقي(عليه السلام) فرستاد، مأموران ايشان را از همينجا بردند، از جاي عبادتشان به اينجا راهي داشته، از محل زندگي حضرت که الآن جاي قبرآن حضرت است. اکنون اطراف آن بالا آمده و آنجا مانند سرداب شده است.»

سرداب غيبت
سرداب مقدّس غيبت، از سه بخش تشکيل شده است که عبارتند از: 1 . غرفه شش ضلعي 2 . غرفه مستطيل کوچک، که به «مصلاّي زنان» معروف است 3 . غرفه مستطيل بزرگ، که به «مصلاّي مردان» شهرت دارد. اين بخش ها به وسيله دو راهرو بلند و طولاني به يکديگر متصل مي شود.

حجره غيبت
در انتهاي غرفه «مصلاّي مردان»، دري چوبي معروف به «باب غيبت» بوده است. اين درِ زيبا و ديدني، به دستور «ناصر لدين الله» خليفه عباسي و سرپرستي «معدبن الحسين بن سعدالموسوي (م 617)» ساخته شد. در ماه ربيع الثاني سال 606 کار ساخت آن به پايان رسيد. اين درِ زيبا که به نقش و نگار و نوشته هاي زيبا مزيّن است، به طرز دلپذيري ساخته شد و بيانگر دقت زياد و چشمگير در فن نجاري و نهايت نازک بيني و ظريف کاري است. دانشمندان غربي موفق به ارزشيابي اين درِ قيمتي نشده اند.
اين درِ بزرگ و زيبا، مصلاّي مردان را به حجره اي کوچک در ابعاد 180 سانتيمتر در 150 سانتيمتر وصل مي کند. اين اتاق کوچک به «حجره غيبت» يا «محل غيبت امام زمان(عليه السلام) » مشهور و معروف است و چاهي معروف به «چاه غيبت» در گوشه آن قرار دارد.

امام زمان(عليه السلام) در سرداب غيبت
سرداب غيبت، محل عبادت و مخفيگاه امام زمان(عليه السلام) بود. حاکمان عباسي چندين مرتبه قصد داشتند از همين مکان، امام را دستگير و زنداني کنند. جامي حنفي روايت مي کند:
«مأموران حکومتي براي دستگيري امام زمان(عليه السلام) به منزل حضرت رفتند. ديدند در خانه مرد سياهي نشسته، پشم مي ريسد. پرسيدند: صاحب خانه کجاست؟ جواب داد: در خانه است. سربازان وارد منزل شدند و به محل سرداب رسيدند، در اين هنگام مشاهده کردند که سطح سرداب پر از آب است و در آخر سرداب سجاده اي انداخته اند و شخصي روي آن نماز مي خواند، يکي از آنان براي گرفتن حضرت، قدم در آب گذاشت، امّا نزديک بود غرق شود. دوّمي رفت، او نيز نزديک بود غرق شود و سومي و... عذر خواهي کرده و بي نتيجه برگشتند.
وقتي ماجرا را به خليفه گفتند، به شدت ناراحت شد و خطاب به آنها گفت: اگر اين ماجرا را جايي نقل کنيد، گردن شما را خواهم زد.»
و در مورد ديگر، هنگامي که حضرت مهدي(عليه السلام) دوران غيبت صغري را مي گذراند، «معتضد» خليفه عباسي تصميم گرفت حضرت را دستگير کند؛ لذا عده اي از سربازان حکومتي را فرستاد تا امام را دستگير و به حضور او بياورند. رشيق که خود جزو سپاهيان معتضد بود نقل مي کند:
«آنگاه لشکر فراواني را گسيل داشت. وقتي وارد خانه امام شدند، از سرداب صداي قرائت قرآن شنيدند. کنار درِ سرداب جمع شده و آن را به محاصره درآوردند تا حضرت مهدي(عليه السلام) صعود نکرده و از آنجا خارج نشود. فرمانده ايستاد تا همه لشکريان برسند. در اين هنگام امام از سرداب خارج شد و از جلوي آنان گذشت تا غايب گرديد. پس از لحظاتي فرمانده سپاه به لشکريان خود دستور داد: به سرداب برويد و او را دستگير کنيد. لشکريان که در راه آن حضرت را ديده بودند، گفتند: مگر از مقابل ديدگان شما نگذشت و رفت؟! فرمانده که به شدت عصباني شده بود، گفت: من او را نديدم، چرا شما او را دستگير نکرديد؟ جواب دادند: ما گمان کرديم شما او را ديده و تصميم گرفته ايد او را دستگير نکنيد.»

سرداب غيبت از ديدگاه اهل سنت
يکي از افسانه هاي موهومي که بعضي از نويسندگان اهل سنت به شيعه نسبت مي دهند، اين است که گويا شيعه اعتقاد دارد «مهدي موعود» در سردابي در سامرا پنهان شده و روزي از آنجا ظهور خواهد کرد!
شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، ضمن پذيرفتن صحّت احاديث منقول از پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) درباره مهدي منتظر(عليه السلام)، طبق مقتضاي طبيعتش، نيشي بر شيعه مي زند و به نقل از «ابن کثير» مي نويسد:
«مهدي آخرالزمان يکي از خلفاي راشدين است ولي او همان منتظري نيست که به پندار رافضه در سرداب است و اميدوارند که روزي از آنجا بيرون آيد!»
اين حرفها واقعيت ندارد و برخي از عالمان شيعه به اين مطالب واهي جواب داده اند؛ سيد صدرالدين صدر در جواب اين مطالب دروغ مي نويسد:
«از کتاب الصواعق المحرقه چنين استفاده مي شود که شيعه اماميّه، يا گروهي از آنان، چنين مي پندارند که مهدي منتظر در سرداب پنهان شده و يارانش با اسبان خود در کنار سرداب ايستاده و خواستار بيرون آمدن وي هستند.
اي کاش نويسنده، مدرک خود را در اين زمينه ذکر مي کرد و به گمان من نويسنده هرگز از حجاز بيرون نيامده و عراق را هم از نزديک نديده و به طور قطع سامرا را هم زيارت نکرده است و گرنه به خوبي مي فهميد که اين ادعا هرگز صحت و حقيقت ندارد.»
علامه سيد مرتضي عسکري درباره سرداب غيبت مي گويد:
«عالم مصري، شيخ محمود ابوريه، که بعد از خواندن کتاب عبدالله سبا شيعه شد، براي من از مصر نامه نوشت که شما (شيعيان) عصرهاي جمعه سوار بر اسب مي شويد و شمشير به دست، مي رويد و در مقابل سرداب غيبت مي ايستيد و مي گوييد که يابن الحسن! ظاهر شو و خروج کن. در پاسخ او نوشتم من در بغداد به دنيا آمده ام و مدتي هم در سامرا بوده ام. چنين چيزي که شما مي گوييد درست نيست.»
آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني نيز در اين باره مي نويسد:
«يکي از افتراهاي مغرضين و دشمنان شيعه و اهل بيت(عليهم السلام) اين است که مي گويند: شيعه معتقد است امام در سرداب غيبت کرده و در سرداب باقي است و از سرداب ظاهر خواهد شد و هر شب بعد از نماز مغرب بر در سرداب مي ايستند تا ستارگان نيک آشکار گردند، سپس متفرق مي شوند تا شب آينده!
ما در تکذيب و ردّ اين افترا و تهمت، محتاج به هيچگونه توضيح نيستيم، همه مي دانند که اين گونه افتراها از امثال ابن خلدون و ابن حجر، جعل و بر اساس انگيزه دشمني با شيعه و انحراف از اهل بيت و تمايل به بني اميه و دشمنان خاندان رسالت است. اين نويسندگان و کساني که بعد از آنها آمدند، تا زمان ما، به جاي اينکه عقايد و آراي شيعه را از خودشان و کتاب هايشان به دست آورند، به جعل و افترا پرداخته و يا جعليات و افتراهاي پيشينيان را ملاک و ميزان درباره عقايد شيعه و معرفت آراي آنها قرار مي دهند و خود و ديگران را گمراه مي سازند.
کسي از شيعيان نگفته است که امام در سرداب سامرا مخفي است، بلکه کتب و روايات شيعه، همه اين نسبت را تکذيب مي کنند.»
استاد ابراهيم اميني نيز ضمن ردّ اين اتهام مي نويسد: «اين نسبت، دروغ محض و از روي عناد صادر شده است و شيعيان چنين عقيده اي ندارند. در هيچ روايتي نيامده است که امام دوازدهم در سرداب زندگي و از آنجا ظهور مي کند. هيچ يک از دانشمندان شيعه هم، چنين مطلبي را نفرموده اند.»

کرامات سرداب غيبت
در اين مکان مقدس، عده اي از دلباختگان و شيفتگان حضرت مهدي(عليه السلام) به حضورش شرفياب شده و به حاجات خود رسيده اند. که به دو نفر از آنها اشاره مي کنيم:

1 . آيت الله مرعشي نجفي
وي تشرّف خود در سرداب مقدس سامرا، به حضور حضرت ولي عصر(عليه السلام) را اين گونه بیان مي کند:
«زماني که در سامرا اقامت داشتم، مدتي شبها در سرداب مقدس، بيتوته مي کردم. زمستان بود. در اواخر يکي از آن شبها، که در سرداب مقدس بودم، ناگهان صداي پايي شنيدم. با آنکه درِ سرداب بسته بود، فوق العاده وحشت کردم که مبادا يکي از مخالفين شيعه و از دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) باشد. شمعي که با خود داشتم، خاموش شده بود؛ امّا صدا و لحن نيکويي به گوشم رسيد که فرمود: سلام عليکم و نام مرا به زبان آورد. من جواب دادم و عرض کردم: شما کي هستيد؟ فرمود: يک نفر از بني اعمام شما. عرض کردم: درِ سرداب بسته بود شما از کجا وارد شديد؟ سيّد فرمود: "الله عَلي کُلِّ شَيْء قَدِيرٌ" من عرض کردم: اهل کجا هستيد؟ فرمود: اهل حجاز هستم. سيّد حجازي فرمود: چرا در اين وقت به اينجا آمده اي؟ عرض کردم: حوائجي دارم و به جهت آنها متوسل شده ام. فرمود: جز يک حاجت بقيه حوائج شما برآورده خواهد شد. سپس آن سيد حجازي سفارش هايي کردند؛ از جمله تأکيد بر اقامه نماز جماعت، مطالعه فقه، حديث و تفسير، صله رحم، رعايت حقوق استادان و معلمان و تأکيد در مطالعه و حفظ نهج البلاغه و ادعيه صحيفه سجّاديه. پس من از آن سيد حجازي خواستم که براي من به درگاه الهي دعا کند. پس دستها را به سوي آسمان برداشت و عرض کرد: الهي به حق النبي و آله، اين سيد را موفق به خدمت شرع فرما و حلاوت مناجات خود را به او بچشان و حبّ او را در قلوب مردم جاي ده و او را از شرّ و کيد شياطين مخصوصاً حسد، مصون فرما. در طيّ صحبت، آن سيّد حجازي قدري تربت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) که با هيچ چيز مخلوط نشده و به اندازه چند مثقال بود، به من داد که مختصري از آن تربت هنوز نزد من است و يک انگشتر عقيق هم به من داد که هنوز هم آن را دارم و آثار فراواني از آن ديده ام. پس از آن ناگهان سيد حجازي ناپديد شد و من آن زمان فهميدم که آن سيد حجازي، همان امام زمان(عليه السلام) بوده است و متأسفانه در وقت حضور، ندانستم.»

2 . سيد محمد مهدي بحرالعلوم
سيد علي سبط بحرالعلوم، صاحب کتاب (برهان قاطع در شرح نافع) از سيد مرتضي (خواهر زاده سيد بحرالعلوم) که در سفر و حضر همراه سيد بود، روایت مي کند:
«در سفر زيارت سامرا، همراه سيد بحرالعلوم بودم، وي در حجره اي تنها مي خوابيد و من در حجره اي کنار حجره وي استراحت مي کردم. هميشه از او مواظبت مي کردم و شب و روز در خدمت او بودم.
شب که فرا مي رسيد، مردم دور او جمع مي شدند و از علم او استفاده مي کردند. در يکي از شبها متوجه شدم، سيّد حال صحبت کردن با مردم را ندارد و دوست دارد تنها باشد؛ با هرکس صحبت مي کرد اشاره اي مي کرد که زودتر مجلس را ترک کند. مردم متفرق شدند و کسي جز من باقي نماند. به من هم امر کرد حجره اش را ترک کردم، پس از مدتي در تعجب بودم که چرا سيد امشب اين رفتار را کرد. مدتي صبر کردم و به حجره سيد رفتم تا از حالش با خبر شوم. ديدم درِ حجره بسته است؛ از شکاف در نگاه کردم، مشاهده کردم چراغ روشن است ولي کسي در حجره نيست. در جستجوي سيد پرداختم، وارد صحن شريف عسکريين(عليهما السلام) شدم، ديدم قبّه عسکريين(عليهما السلام) بسته است. در اطراف حرم هم اثري از او نيافتم.
وارد صحن سرداب شدم، ديدم درهاي آن باز است. از پله هاي سرداب آهسته، آهسته پايين رفتم به نحوي که هيچ صدايي از رفتن من به گوش نمي رسيد، سه پله مانده به آخر، صداي همهمه اي شنيدم گويا کسي با ديگري سخن مي گويد، ناگهان سيد با صداي بلند گفت: سيد مرتضي! چه مي کني؟ چرا از خانه بيرون آمدي؟ عذر خواهي کرده و به راهم ادامه دادم به سرداب رسيدم و جز سيد کسي را نديدم، دانستم که او با ارباب خود خلوت کرده بود.»
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: اماکن متبرکه عراق، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, اماکن زیارتی سامرا, سرداب غیبت, سامرا, ,

نوشته شده توسط رامش در دو شنبه 15 آذر 1395


:: هتل درجه الف المیزان کربلا
:: تور کربلا عید فطر
:: رستوران رکن السلطان بهترین رستوران کربلا
:: رستوران کباب نبیل در کربلا
:: هتل روتانا کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: تور کربلا ویژه اردیبهشت
:: نکات مهم در سفر به کربلا
:: رستوران های معروف کربلا
:: رستوران زعفران در شهر کربلا
:: راهنمای سفر به نجف اشرف
:: هتل المحمود کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: اقامت هتل فندق العقیله در کاظمین
:: لذت غذا در رستوران الفردوس کربلا
:: مقبره ذوالکفل نجف اشرف
:: رستوران النخیل در کربلا
:: هتل لارسا کربلا
:: تور کربلا نوروز 98
:: هتل دره الحسین کربلا





تلفن دفتر فروش تور کربلا

54 44 67 43 021

67 43 67 43 021

835 2100 0937

آقای صبوری

ساعات تماس

9 صبح تا 7 بعد از ظهر






:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393

آبر برچسب ها

تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ |