صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

تور کربلا

تور کربلا نوروز

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
تور کربلا نوروز
::
عناوین مطالب وبلاگ
::

::تور کربلا
::فضائل زیارت امام حسین (ع) و زیارت کربلا
::درباره واقعه کربلا
::اماکن متبرکه عراق
::اطلاعات زائر
::هتل های کربلا
::هتل های نجف اشرف
::هتل های کاظمین


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: رامش
:: رضا والی نژاد

آمار بازديد :




وبسایت تور کربلا :حضرت عباس را بهتر بشناسیم

وبسایت تور کربلا : 

السلام علیک یا اباالقاسم، السلام علیک یا عباس بن علی

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.

 

حضرت ابوالفضل العباس در ۴ شعبان سال ۲۶ق در مدینه به دنیا آمددر دوران کودکی از پدرش تحصیل علم کرد و امام علی (ع) فرمود: اِنَّ وَلَدِی العَبّاسَ زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛ همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا می‌گیرد، از من معارف فرا گرفت. در مدت ۱۴ سال و چهل و هفت روز، که با پدر همراه بود، همیشه و در همه حال در کنار او حضور داشت وی در سال۳۷ق. در جنگ صفین حضور داشت و سخنانی در توصیف شجاعت وی نقل شده است.

 

 

 

روز هفتم محرم، وقتی عبیداللّه به عمر سعد دستور داد که به حسین (ع) و یارانش سخت بگیرد و اجازه استفاده از آب فرات به ایشان ندهد، امام، حضرت  ابوالفضل العباس (ع) را فرا خواند و ۳۰ سوار را به اضافه ۲۰ پیاده با او همراه کرد تا مشک‌ها را پر از آب نمایند و به اردوگاه بیاورند. حضرت عباس (ع) به کمک این افراد توانست محاصره دشمن را شکسته و آب را به اردوگاه برساند

 

در روز عاشورا هم به دستور امام (ع) برای آوردن آب به رود فرات رفت؛ اما پس از پر کردن مشک، در راه بازگشت به خیمه‌ها، به شهادت رسید.

 

 

در عصر تاسوعا، شمر، امان‌نامه‌ای برای حضرت عباس و برادرانش آورد و آنان را خواهرزاده‌های خود خطاب کرد اما عباس به او اعتنایی نکرد، تا اینکه امام حسین (ع) از او خواست که پاسخ شمر را بگوید. عباس فرمود: «چه می‌گویی؟» گفت: «شما و برادرانت در امانید.» عباس پاسخ داد:

 

        تَبَّت یَداکَ وَ لَعَنَ ما جِئتَ بِهِ مِن اَمانِکَ یا عَدُوَّ اللهِ! اَتَأمُرُنا اَن نَترُکَ أخانا وَ سَیّدَنا الحُسینَ بنَ فاطِمةَ وَ نَدخُلَ فی طاعَةِ اللُّعَناءِ وَ اَولادِ اللُّعَناءِ؟! أ تُؤمِنُنا وَ بنُ رَسولِ اللهِ لا اَمانَ لَهُ؟! دست‌هایت بریده باد و لعنت [خدا] بر امان‌نامه‌ای که آورده‌ای.‌ ای دشمن خدا! آیا از ما می‌خواهی که برادر و آقایمان حسین پسر فاطمه را رها کنیم و از لعنت شدگان و فرزندان لعنت شدگان اطاعت کنیم؟ آیا به ما امان می‌دهی در حالی که فرزند رسول خدا در امان نیست.

اینکه شمر آنان را خواهر زاده خطاب کرد، به دلیل هم قبیله بودن وی با ام البنین مادر حضرت عباس است، زیرا ام البنین دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب و شمر نیز فرزند ذی الجوشن از همان قبیله بود

 

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا

پاسداری از خیمه‌ها

 

شب عاشورا حضرت عباس (ع) پاسداری از خیمه‌ها را بر عهده گرفت. اگر چه ایشان آن شب را از دشمن مهلت گرفته بود، ولی برای احتیاط بیشتر، در اطراف خیمه‌ها به نگهبانی مشغول بود. در حین نگهبانی، زهیر نزد او رفت. و جریان خواستگاری علی(ع) از امّ البنین را برای عباس بیان کرد و انگیزه امام را از ازدواج با او یادآور شد و افزود: «ای عباس! پدرت تو را برای چنین روزی خواسته، مبادا در یاری برادرت کوتاهی کنی!» حضرت عباس (ع) از شنیدن این سخن خشمگین شد و سخت برآشفت و فرمود: «زهیر! تو می‌خواهی با این سخنانت به من جرأت دهی؟! به خدا سوگند تا دم مرگ، از یاری برادرم دست بر نمی‌دارم و در پشتیبانی از او کوتاهی نخواهم کرد. فردا این را به گونه‌ای نشانت می‌دهم که در عمرت نظیرش را ندیده باشی.»

 

 

صبح عاشورا، وقتی امام از نماز و نیایش فارغ شد، لشکر دشمن آرایش نظامی به خود گرفت و اعلان جنگ نمود. امام افراد خود را آماده دفاع کرد. لشکر امام از سی و دو سواره و چهل پیاده تشکیل شده بود.

 

امام در چینش نظامی لشکر خود، زهیر بن قین را در جانب راست و حبیب بن مظاهر را در جانب چپ گماشت و پرچم لشکر را در قلب سپاه به دست عباس (ع) داد

 

در نخستین ساعات جنگ، چهار تن از افراد سپاه امام حسین (ع) به نام‌های «عمرو بن خالد صیداوی»، «جابر بن حارث سلمانی»، «مجمع بن عبداللّه عائذی» و «سعد» (غلام عمرو بن خالد صیداوی) حمله‌ای دسته جمعی به قلب لشکر کوفیان نمودند.

 

دشمن تصمیم گرفت آنان را محاصره نماید. حلقه محاصره بسته شد؛ به گونه‌ای که کاملاً ارتباط آنان با سپاه امام قطع گردید. در این هنگام حضرت عباس (ع) با دیدن به خطر افتادن آنان، یک تنه به سوی حلقه محاصره تاخت و موفق شد حلقه محاصره دشمن را شکسته و آن چهار تن را نجات بدهد.

 ثبت نام تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.

شیخ مفید می‌نویسد:

 

            «عباس بن علی -رحمت خدا بر او باد- چون دید تعداد زیادی از خاندانش کشته شدند، به برادران مادری خود عبداللّه و جعفر و عثمان گفت: ای فرزندان مادرم! شما پیش از من بروید تا که ببینم برای خداوند و رسول خدا (ص) اخلاص پیشه‌کردید، زیرا شما فرزندی ندارید. عبد اللّه به میدان رفت و به شدت جنگید، پس میان او و هانی بن ثبیت حضرمی دو ضربه رد و بدل شد و هانی او را کشت. سپس جعفر بن علی -رحمت خدا بر او باد- جلو رفت و هانی او را نیز کشت و چون عثمان بن علی جای برادران خود آمد خولی بن یزید اصبحی قصد جانش را کرد و تیری به سوی او پرتاب کرد و او را بر زمین انداخت، سپس مردی از قبیله بنی دارم بر او حمله کرد و سرش را برید. سپاهیان عمر بن سعد بر اردوی حسین علیه‌السلام حمله کردند و بر آن حضرت چیره شدند. چون تشنگی بر حضرت شدت گرفت بر بالای سد خاکی رفت به قصد فرات در حالی که برادرش عباس در پیش روی او بود. سپاهیان ابن سعد جلوی او را گرفتند، و در میان آنان مردی از قبیلۀ بنی دارم بود که به لشکر گفت: وای بر شما! او را از رسیدن به فرات باز دارید و نگذارید به آب برسد. حسین (ع) فرمود: بارخدایا! او را تشنه بمیران. آن مرد دارمی خشمگین شد و تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که به زیر چانۀ آن حضرت اصابت نمود. حسین (ع) تیر را بیرون آورد و دستش را زیر چانه‌اش گرفت پس چون دستانش پر از خون شد آن را انداخت و فرمود: بارخدایا! من به تو شکایت می‌کنم از آنچه در حقّ فرزند دختر پیغمبر تو انجام می‌دهند. سپس به جای خود بازگشت در حالی که تشنگی بر او شدت گرفت. لشکر، عباس را از هر سویی محاصره کردند و او را از حسین (ع) جدا ساختند. عباس به تنهایی با آنان جنگید تا اینکه کشته شد. زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سنبسی عهده‌دار کشتن عباس بودند پس از اینکه او از شدت جراحات وارده توانایی هیچگونه حرکتی را نداشت.»

 

خوارزمی در این باره می‌گوید: او به میدان رفت و در حالی که رجز می‌خواند بر دشمن حمله برد و پس از کشته و زخمی کردن عده‌ای از دشمنان سرانجام به شهادت رسید. پس امام (ع) بر بالین وی حاضر شد و فرمود:

 

                    اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی: اکنون کمرم شکست و چاره‌ام اندک شد.

 

ابن شهر آشوب دربارۀ شهادت وی نوشته است:

 

            «عباس، سقّا، قمر بنی هاشم، و پرچمدار امام حسین (ع) که از دیگر برادران خود بزرگتر بود، جهت تهیه آب بیرون رفت، دشمن بر او حمله کرد و او نیز بر آنان حمله برد و آنان را پراکنده ساخت. پس زید بن ورقاء جهنی در پشت نخلی کمین کرد و حکیم بن طفیل سنبسی بدو کمک کرد و ضربه‌ای بر دست راست عباس وارد ساخت. وی شمشیر را با دست چپ گرفت و بدان‌ها حمله کرد تا اینکه ضعف بر او چیره شد، در این هنگام حکیم بن طفیل طائی که پشت درختی در کمین وی بود ضربتی بر دست چپش فرود آورد. در این هنگام عباس(ع) چنین رجز خواند:

            «ای نفس از کافران مهراس و به رحمت ایزد بزرگ و همنشینی با پیامبر اکرم (ص) بشارتت باد، اینان به ستم دست چپم را بریدند. پروردگارم ایشان را به آتش سوزان دوزخ در خواهد افکند.»

 

سپس حکیم بن طفیل طائی با عمودی آهنین ضربتی سخت بر سر عباس (ع) فرود آورد و او را به شهادت رساند سن عباس هنگام شهادت، حدود ۳۴ سال روایت شده است.

 

    امام سجاد(ع):

 

            «خدا عمویم عباس را رحمت کند، به راستی ایثار و جانبازی نمود، جنگ نمایانی کرد تا دستانش قطع شد و خود را فدای برادرش نمود. خداوند در برابر این فدارکاری - همانند عمویش جعفر طیار- دو بال به اوعنایت کرد تا به یاری آنها، همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند. همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالی مقامی دارد که تمامی شهیدان، در روز قیامت، بر او غبطه می‌خورند و رسیدن به آن مقام را آرزو می‌کنند.»

 

    امام صادق(ع) در توصیف عباس (ع):

 

            «بصیرت نافذ، بینش عظیم، ایمان بسیار، جهاد در محضر امام حسین (ع)، جانبازی و ایثار، شهادت در راه امام خود، تسلیم در برابر جانشین رسول خدا (ص)، تصدیق امام زمانش، وفاداری، تلاش تا آخرین حد و....»

 

همچنین در آغاز زیارتنامه ایشان می‌فرماید:

 

            «سلام بر تو ای بنده نیکوکار و فرمانبرِ خدا و پیامبر خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و حسن(ع) و حسین(ع)»

 

    امام زمان(عج):

 

            «سلام بر ابوالفضل العباس، پسر امیرمؤمنان(ع)، آن که جان خود را نثار برادرش کرد، دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد و فدای برادرش شد. او که نگهبان بود و بسیار کوشید تا آب را به لب تشنگان حرم برساند و دو دستش در جهاد فی سبیل الله قطع شد. خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی را از رحمت خود دور سازد.»

 

همسر و فرزندان حضرت عباس سلام الله علیه

 

عباس(ع) با لبابه دختر عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو پسر به نام‌های فضل و عبیدالله بود. برخی فرزندان دیگری برای حضرت عباس به نام‌های حسن، قاسم، محمد و نیز دختری عنوان نموده‌ و گفته‌اند قاسم و محمد در روز عاشورا پس از پدرشان به شهادت رسیدند.

 

نسل عباس (ع)از طریق عبیدالله ادامه یافت. عبیدالله دو پسر به نام‌های عبدالله و حسن داشت. از عبدالله نسلی باقی نماند. اما حسن دارای پنج پسر شد به نام‌های عبیدالله که مدتی عهده‌دار امارت مکه و مدینه بود و همزمان سمت قضاوت در این دو شهر را نیز به عهده داشت؛ و عباس که در خطابه و فصاحت شهره بود و حمزة الاکبر و ابراهیم جردقه که از فقها و زهاد و ادیبان به شمار می‌آمد. هر یک از این فرزندان، فرزندان فاضلی را از خود به یادگار گذاشتند که از جمله آنان می‌توان به محمد بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله محدث معروف قرن سوم اشاره داشت.

 

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا. 



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام, ,

نوشته شده توسط رامش در پنج شنبه 13 خرداد 1395


حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام که بود؟

السلام علیک یا اباالقاسم، السلام علیک یا عباس بن علی

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.

حضرت ابوا لفضل العباس در ۴ شعبان سال ۲۶ق در مدینه به دنیا آمددر دوران کودکی از پدرش تحصیل علم کرد و امام علی (ع) فرمود: اِنَّ وَلَدِی العَبّاسَ زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛ همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا می‌گیرد، از من معارف فرا گرفت. در مدت ۱۴ سال و چهل و هفت روز، که با پدر همراه بود، همیشه و در همه حال در کنار او حضور داشت وی در سال۳۷ق. در جنگ صفین حضور داشت و سخنانی در توصیف شجاعت وی نقل شده است.



روز هفتم محرم، وقتی عبیداللّه به عمر سعد دستور داد که به حسین (ع) و یارانش سخت بگیرد و اجازه استفاده از آب فرات به ایشان ندهد، امام، حضرت  ابوالفضل العباس (ع) را فرا خواند و ۳۰ سوار را به اضافه ۲۰ پیاده با او همراه کرد تا مشک‌ها را پر از آب نمایند و به اردوگاه بیاورند. حضرت عباس (ع) به کمک این افراد توانست محاصره دشمن را شکسته و آب را به اردوگاه برساند

در روز عاشورا هم به دستور امام (ع) برای آوردن آب به رود فرات رفت؛ اما پس از پر کردن مشک، در راه بازگشت به خیمه‌ها، به شهادت رسید.


در عصر تاسوعا، شمر، امان‌نامه‌ای برای حضرت عباس و برادرانش آورد و آنان را خواهرزاده‌های خود خطاب کرد اما عباس به او اعتنایی نکرد، تا اینکه امام حسین (ع) از او خواست که پاسخ شمر را بگوید. عباس فرمود: «چه می‌گویی؟» گفت: «شما و برادرانت در امانید.» عباس پاسخ داد:

        تَبَّت یَداکَ وَ لَعَنَ ما جِئتَ بِهِ مِن اَمانِکَ یا عَدُوَّ اللهِ! اَتَأمُرُنا اَن نَترُکَ أخانا وَ سَیّدَنا الحُسینَ بنَ فاطِمةَ وَ نَدخُلَ فی طاعَةِ اللُّعَناءِ وَ اَولادِ اللُّعَناءِ؟! أ تُؤمِنُنا وَ بنُ رَسولِ اللهِ لا اَمانَ لَهُ؟! دست‌هایت بریده باد و لعنت [خدا] بر امان‌نامه‌ای که آورده‌ای.‌ ای دشمن خدا! آیا از ما می‌خواهی که برادر و آقایمان حسین پسر فاطمه را رها کنیم و از لعنت شدگان و فرزندان لعنت شدگان اطاعت کنیم؟ آیا به ما امان می‌دهی در حالی که فرزند رسول خدا در امان نیست.
اینکه شمر آنان را خواهر زاده خطاب کرد، به دلیل هم قبیله بودن وی با ام البنین مادر حضرت عباس است، زیرا ام البنین دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب و شمر نیز فرزند ذی الجوشن از همان قبیله بود

تور کربلا از تهران .تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا
پاسداری از خیمه‌ها

شب عاشورا حضرت عباس (ع) پاسداری از خیمه‌ها را بر عهده گرفت. اگر چه ایشان آن شب را از دشمن مهلت گرفته بود، ولی برای احتیاط بیشتر، در اطراف خیمه‌ها به نگهبانی مشغول بود. در حین نگهبانی، زهیر نزد او رفت. و جریان خواستگاری علی(ع) از امّ البنین را برای عباس بیان کرد و انگیزه امام را از ازدواج با او یادآور شد و افزود: «ای عباس! پدرت تو را برای چنین روزی خواسته، مبادا در یاری برادرت کوتاهی کنی!» حضرت عباس (ع) از شنیدن این سخن خشمگین شد و سخت برآشفت و فرمود: «زهیر! تو می‌خواهی با این سخنانت به من جرأت دهی؟! به خدا سوگند تا دم مرگ، از یاری برادرم دست بر نمی‌دارم و در پشتیبانی از او کوتاهی نخواهم کرد. فردا این را به گونه‌ای نشانت می‌دهم که در عمرت نظیرش را ندیده باشی.»


صبح عاشورا، وقتی امام از نماز و نیایش فارغ شد، لشکر دشمن آرایش نظامی به خود گرفت و اعلان جنگ نمود. امام افراد خود را آماده دفاع کرد. لشکر امام از سی و دو سواره و چهل پیاده تشکیل شده بود.

امام در چینش نظامی لشکر خود، زهیر بن قین را در جانب راست و حبیب بن مظاهر را در جانب چپ گماشت و پرچم لشکر را در قلب سپاه به دست عباس (ع) داد

در نخستین ساعات جنگ، چهار تن از افراد سپاه امام حسین (ع) به نام‌های «عمرو بن خالد صیداوی»، «جابر بن حارث سلمانی»، «مجمع بن عبداللّه عائذی» و «سعد» (غلام عمرو بن خالد صیداوی) حمله‌ای دسته جمعی به قلب لشکر کوفیان نمودند.

دشمن تصمیم گرفت آنان را محاصره نماید. حلقه محاصره بسته شد؛ به گونه‌ای که کاملاً ارتباط آنان با سپاه امام قطع گردید. در این هنگام حضرت عباس (ع) با دیدن به خطر افتادن آنان، یک تنه به سوی حلقه محاصره تاخت و موفق شد حلقه محاصره دشمن را شکسته و آن چهار تن را نجات بدهد.

شیخ مفید می‌نویسد:

            «عباس بن علی -رحمت خدا بر او باد- چون دید تعداد زیادی از خاندانش کشته شدند، به برادران مادری خود عبداللّه و جعفر و عثمان گفت: ای فرزندان مادرم! شما پیش از من بروید تا که ببینم برای خداوند و رسول خدا (ص) اخلاص پیشه‌کردید، زیرا شما فرزندی ندارید. عبد اللّه به میدان رفت و به شدت جنگید، پس میان او و هانی بن ثبیت حضرمی دو ضربه رد و بدل شد و هانی او را کشت. سپس جعفر بن علی -رحمت خدا بر او باد- جلو رفت و هانی او را نیز کشت و چون عثمان بن علی جای برادران خود آمد خولی بن یزید اصبحی قصد جانش را کرد و تیری به سوی او پرتاب کرد و او را بر زمین انداخت، سپس مردی از قبیله بنی دارم بر او حمله کرد و سرش را برید. سپاهیان عمر بن سعد بر اردوی حسین علیه‌السلام حمله کردند و بر آن حضرت چیره شدند. چون تشنگی بر حضرت شدت گرفت بر بالای سد خاکی رفت به قصد فرات در حالی که برادرش عباس در پیش روی او بود. سپاهیان ابن سعد جلوی او را گرفتند، و در میان آنان مردی از قبیلۀ بنی دارم بود که به لشکر گفت: وای بر شما! او را از رسیدن به فرات باز دارید و نگذارید به آب برسد. حسین (ع) فرمود: بارخدایا! او را تشنه بمیران. آن مرد دارمی خشمگین شد و تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که به زیر چانۀ آن حضرت اصابت نمود. حسین (ع) تیر را بیرون آورد و دستش را زیر چانه‌اش گرفت پس چون دستانش پر از خون شد آن را انداخت و فرمود: بارخدایا! من به تو شکایت می‌کنم از آنچه در حقّ فرزند دختر پیغمبر تو انجام می‌دهند. سپس به جای خود بازگشت در حالی که تشنگی بر او شدت گرفت. لشکر، عباس را از هر سویی محاصره کردند و او را از حسین (ع) جدا ساختند. عباس به تنهایی با آنان جنگید تا اینکه کشته شد. زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سنبسی عهده‌دار کشتن عباس بودند پس از اینکه او از شدت جراحات وارده توانایی هیچگونه حرکتی را نداشت.»

خوارزمی در این باره می‌گوید: او به میدان رفت و در حالی که رجز می‌خواند بر دشمن حمله برد و پس از کشته و زخمی کردن عده‌ای از دشمنان سرانجام به شهادت رسید. پس امام (ع) بر بالین وی حاضر شد و فرمود:

                    اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی: اکنون کمرم شکست و چاره‌ام اندک شد.

ابن شهر آشوب دربارۀ شهادت وی نوشته است:

            «عباس، سقّا، قمر بنی هاشم، و پرچمدار امام حسین (ع) که از دیگر برادران خود بزرگتر بود، جهت تهیه آب بیرون رفت، دشمن بر او حمله کرد و او نیز بر آنان حمله برد و آنان را پراکنده ساخت. پس زید بن ورقاء جهنی در پشت نخلی کمین کرد و حکیم بن طفیل سنبسی بدو کمک کرد و ضربه‌ای بر دست راست عباس وارد ساخت. وی شمشیر را با دست چپ گرفت و بدان‌ها حمله کرد تا اینکه ضعف بر او چیره شد، در این هنگام حکیم بن طفیل طائی که پشت درختی در کمین وی بود ضربتی بر دست چپش فرود آورد. در این هنگام عباس(ع) چنین رجز خواند:
            «ای نفس از کافران مهراس و به رحمت ایزد بزرگ و همنشینی با پیامبر اکرم (ص) بشارتت باد، اینان به ستم دست چپم را بریدند. پروردگارم ایشان را به آتش سوزان دوزخ در خواهد افکند.»

سپس حکیم بن طفیل طائی با عمودی آهنین ضربتی سخت بر سر عباس (ع) فرود آورد و او را به شهادت رساند سن عباس هنگام شهادت، حدود ۳۴ سال روایت شده است.

    امام سجاد(ع):

            «خدا عمویم عباس را رحمت کند، به راستی ایثار و جانبازی نمود، جنگ نمایانی کرد تا دستانش قطع شد و خود را فدای برادرش نمود. خداوند در برابر این فدارکاری - همانند عمویش جعفر طیار- دو بال به اوعنایت کرد تا به یاری آنها، همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند. همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالی مقامی دارد که تمامی شهیدان، در روز قیامت، بر او غبطه می‌خورند و رسیدن به آن مقام را آرزو می‌کنند.»

    امام صادق(ع) در توصیف عباس (ع):

            «بصیرت نافذ، بینش عظیم، ایمان بسیار، جهاد در محضر امام حسین (ع)، جانبازی و ایثار، شهادت در راه امام خود، تسلیم در برابر جانشین رسول خدا (ص)، تصدیق امام زمانش، وفاداری، تلاش تا آخرین حد و....»

همچنین در آغاز زیارتنامه ایشان می‌فرماید:

            «سلام بر تو ای بنده نیکوکار و فرمانبرِ خدا و پیامبر خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و حسن(ع) و حسین(ع)»

    امام زمان(عج):

            «سلام بر ابوالفضل العباس، پسر امیرمؤمنان(ع)، آن که جان خود را نثار برادرش کرد، دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد و فدای برادرش شد. او که نگهبان بود و بسیار کوشید تا آب را به لب تشنگان حرم برساند و دو دستش در جهاد فی سبیل الله قطع شد. خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی را از رحمت خود دور سازد.»

همسر و فرزندان

عباس(ع) با لبابه دختر عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو پسر به نام‌های فضل و عبیدالله بود. برخی فرزندان دیگری برای حضرت عباس به نام‌های حسن، قاسم، محمد و نیز دختری عنوان نموده‌ و گفته‌اند قاسم و محمد در روز عاشورا پس از پدرشان به شهادت رسیدند.

نسل عباس (ع)از طریق عبیدالله ادامه یافت. عبیدالله دو پسر به نام‌های عبدالله و حسن داشت. از عبدالله نسلی باقی نماند. اما حسن دارای پنج پسر شد به نام‌های عبیدالله که مدتی عهده‌دار امارت مکه و مدینه بود و همزمان سمت قضاوت در این دو شهر را نیز به عهده داشت؛ و عباس که در خطابه و فصاحت شهره بود و حمزة الاکبر و ابراهیم جردقه که از فقها و زهاد و ادیبان به شمار می‌آمد. هر یک از این فرزندان، فرزندان فاضلی را از خود به یادگار گذاشتند که از جمله آنان می‌توان به محمد بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله محدث معروف قرن سوم اشاره داشت.

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام, ,

نوشته شده توسط رامش در پنج شنبه 13 خرداد 1395


نبش قبرجناب حر بن یزید ریاحی (ره) وسالم بودن بدن ایشان

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.
این داستان مربوط به زمان شاه اسماعیل صفوی است.

زمانی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر شهدای کربلا علیهم السلام را زیارت نمود. اما به زیارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت.

پرسیدند: « چرا؟»
استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی ماند.
توضیح دادند که: « شاها ! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند.»
شاه گفت: « من می روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد. »
پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد.
هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که دیدند پیکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح و سالم است. زخمهای بی شمار گویی تازه وارد آمده و دستمالی نیز که سالارش حسین علیه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگی است بر پیشانی دارد.
شاه اسماعیل گفت: « این دستمال از امام حسین علیه السلام است و برای ما مایه برکت و پیروزی بر دشمنان و مایه شفای بیماران. به همین جهت با دست خویش آن را باز کرد و دستمال دیگری بست اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاری شد و هرگونه کوشش برای متوقف ساختن آن بی حاصل ماند.
به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حر بست و گوشه ای از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد. به همین جهت دستور داد برای او مقبره ساختند و مردم را به زیارت ایشان  فراخواند.

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, نبش قبرجناب حر بن یزید ریاحی (ره) , شاه اسماعیل صفوی,

نوشته شده توسط رامش در چهار شنبه 12 خرداد 1395


حُرّ بن یزیدریاحی که بود ودر کجا مدفون است؟

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.

حُرّ بن یزیدریاحی، از فرماندهان نظامی کوفه که پیش از واقعه عاشورا مأموریت یافت با سپاه هزار نفری، مانع حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه و همچنین مانع بازگشت ایشان شود. در روز عاشورا حر پس از آن که مشاهده کرد کوفیان بر کشتن امام حسین اصرار دارند، به امام پیوست و در دفاع از ایشان جنگید و به شهادت رسید. حر به سبب پشیمانی از اقدام خود و پیوستن به امام حسین(ع)، نزد شیعیان حرمتی خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن می‌دانند.

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.


فرماندهی سپاه کوفه

عبیدالله بن زیاد چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه آگاه شد، حر را که از بزرگان و رؤسای قوم خود در کوفه بود به حضور طلبید و او را به فرماندهی سپاهی با نزدیک به هزار سوار نصب کرد و به رویارویی امام حسین(ع) فرستاد.


از حر روایت کرده‌اند که هنگامی که از قصر ابن زیاد در کوفه خارج شدم تا به سمت حسین بن علی(ع) حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که می‌گفت:

    «ای حرّ! تو را به بهشت بشارت باد». او می‌گوید که به پشت سر نگریستم و کسی را ندیدم؛ با خود گفتم: «به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین بن علی(ع) هستم.»

او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(ع) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(ع) به او فرمودند: تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافته‌ای.
رودررویی با حسین بن علی(ع)

امام حسین(ع) در ذی حُسم با حرّ و سپاهش روبه رو شد. تصریح منابع بر آن است که حرّ نه برای جنگ بلکه صرفاً برای انتقال امام نزد ابن زیاد اعزام شده بود و از این‌رو با سپاهیانش رودرروی توقفگاه کاروان امام صف‌آرایی کرد.

ابومخنف چگونگی رودررویی سپاه حر با امام حسین(ع) را از زبان دو مرد اسدی که امام(ع) را در این سفر همراهی می‌کردند، چنین بیان کرده است:

    هنگامی که کاروان امام حسین(ع) از منزلگاه شراف حرکت کرد در میانه روز طلایه داران لشکر دشمن را از دور مشاهده کردند. امام(ع) به اطرافیان خود فرمود:

            "آیا در این منطقه پناهگاهی هست که بدانجا پناه ببریم و آن را پشت سرِ خویش نهیم و با این قوم، از یک سمت، مقابله کنیم؟" گفتند: "آری، در ناحیۀ چپ، منزلی است به نام «ذو حُسم»."

امام(ع) در قسمت چپ جاده به طرف ذو حُسم روان شد، سپاه دشمن نیز به طرف این منزل می‌تاخت؛ ولی امام(ع) و همراهانش زودتر به این منزل رسیدند. پس امام(ع) دستور داد که خیمه‌ها را در این مکان بر پا کردند.

حر بن یزید ریاحی و سپاهیانش به هنگام ظهر، از گرد راه فرارسیدند و در حالی که خود و همراهانش تشنه بودند، برابر امام حسین(ع) و یارانش قرار گرفتند. به رغم این صف آرایی خصمانه، واکنش امام(ع) با آنان صلح آمیز بود چنانکه به یاران خود دستور داد سپاهیان حر و اسبان‌شان را سیراب کنند و چون حرّ ابراز تمایل کرد که با یارانش در نماز به امام اقتدا کند، امام پذیرفت. حر مأموریت خود را به عرض امام(ع) رساند. امام(ع) به تأکید فرمود مردم کوفه از او دعوت کرده‌اند تا به کوفه بیاید. و متعاقباً، با یادآوری مکاتبات و درخواست‌های مکرر کوفیان مبنی بر عزیمت امام به کوفه و در درست گرفتن زمام امور، تصریح کرد که چنانچه کوفیان از خواست خود پشیمان شده‌اند، باز می‌گردد.

حرّ از وجود چنین مکاتباتی اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت او و همراهانش در زمره نویسندگان نامه‌ها نبوده‌اند و وی مأموریت دارد امام(ع) را به کوفه نزد ابن زیاد ببرد.
چون امام با یاران خویش عزم حرکت نمود، حر مانع حرکت امام(ع) به سمت کوفه و نیز مانع بازگشت امام حسین(ع) به حجاز شد. حرّ پیشنهاد داد امام راهی غیر از راه کوفه و مدینه در پیش گیرد تا وی بتواند از ابن زیاد کسب تکلیف کند. حر به امام(ع) گفت:

    "من مأمور به جنگیدن با شما نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم، پس اگر شما از آمدن خودداری می‌کنید راهی را در پیش گیر که نه تو را به کوفه برساند و نه به مدینه؛ تا من نامه‌ای برای عبیدالله بنویسم؛ شما هم در صورت تمایل نامه‌ای به یزید بنویسید، تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد؛ و در پیش من این کار بهتر است از آنکه به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم."

پس از این، امام حسین(ع) و یارانش در مسیر عُذیب الهجانات و قادسیه حرکت کردند و حرّ نیز همراه آنان بود.

حرّ اگرچه مأمور جنگ نبود، از همان ابتدا احتمال وقوع درگیری با امام حسین(ع) آزارش می‌داد و حتی گفته‌اند به امام هشدار داد که اگر بجنگد حتماً کشته خواهد شد؛ و هرگاه مجالی می‌یافت به امام(ع) عرض می‌کرد: "به خاطر خدا حرمت جان خویش را نگه‌دار که من یقین دارم که اگر جنگی صورت گیرد، کشته خواهی شد." اما امام با خواندن شعری پاسخ داد که از مرگ و شهادت در راه خدا ترسی ندارد.

در عذیب چهار نفر از یاران امام از کوفه نزد حضرت رسیدند. حرّ قصد دستگیر کردن یا بازگرداندن آنان را داشت، اما امام مانع شد. آنان از وخامت اوضاع کوفه، کشته شدن قَیس بن مُسَهَّر صیداوی (فرستاده امام به کوفه) و آماده شدن سپاهی بزرگ برای جنگ با امام خبر دادند.

توافق حرّ با امام، در روز دوم محرّم پایان یافت؛ دو گروه به روستای نینوا رسیده بودند که نامه ابن زیاد به دست حرّ رسید مبنی بر آنکه بر امام و یارانش سخت بگیرد و آنان را در زمینی بی‌آب و علف و بی‌حصار متوقف کند. در نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود: «چون نامۀ من به تو رسید و فرستادۀ من نزد تو آمد، بر حسین(ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی‌حصار و بدون آب. به فرستاده‌ام دستور داده‌ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.» حر خدمت امام حسین(ع) آمد و نامه ابن زیاد را برای ایشان قرائت کرد. امام(ع) به او فرمود: "بگذار در «نینوا» و یا «غاضریه» فرود آییم."
حرّ، که در تنگنا قرار گرفته و پیک ابن زیاد به مراقبت و جاسوسی او گماشته شده بود، به ناچار کاروان امام را متوقف کرد و درخواست امام و یارانش مبنی بر اردو زدن در روستای نینوا (یا غاضریه یا شُفَیه/ سُقَیه) در همان حوالی را نپذیرفت. امام ناگزیر در کربلا (بنابر پاره‌ای روایات، نزدیک روستای عَقْر)، در نزدیکی رود فرات، اردو زد زهیر به امام(ع) گفت:

    "به خدا سوگند چنان می‌بینم که پس از این، کار بر ما سخت‌تر گردد، یابن رسول الله! اکنون جنگ با این گروه [حر و یارانش] برای ما آسان‌تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه می‌آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می‌آیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست." امام(ع) فرمود: درست می‌گویی ای زهیر؛ ولی من آغازکننده جنگ نخواهم بود.

حضرت(ع) با حر حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. حُر و یارانش، جلوی [کاروان] امام حسین(ع) ایستادند و آنان را از ادامه مسیر، بازداشتند. حُر گفت: همین جا فرود بیا که فرات، نزدیک است. امام(ع) فرمود: «نام اینجا چیست؟» گفتند: "کربلا...." امام(ع) فرود آمد. حر و لشکریانش نیز در گوشه‌ای دیگر ساکن شدند. پس از فرود آمدن کاروان امام حسین(ع)، حر نامه‌ای به ابن زیاد نوشت و او را از فرود آمدن امام(ع) در کربلا با خبر کرد.

حرّ اگرچه اقدامی سخت‌گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ حتی یک بار به حرمت خاص فاطمه(س) نیز اشاره کرد.

در روز عاشورا، عمر بن سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود. او حربن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین(ع) گردید.

حربن یزید چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو می‌خواهی با این مرد (امام حسین(ع)‌) بجنگی؟» گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسان‌ترین آن افتادن سرها و بریدن دست‌ها باشد.» حر گفت: «مگر پیشنهادات او خوشایندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر کار به دست من بود می‌پذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیداللَّه) نپذیرفت.»

پس حر، عمر سعد را ترک کرد و در گوشه‌ای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد، مهاجر بن اوس -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا می‌خواهی حمله کنی؟» حر در حالی که می‌لرزید پاسخی نداد. مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من می‌پرسیدند: شجاع‌ترین مردم کوفه کیست از تو نمی‌گذشتم (و تو را نام می‌بردم) پس این چه حالی است که در تو می‌بینم؟»

حر گفت: «به درستی که خود را میان بهشت و جهنم می‌بینم و به خدا سوگند اگر تکه‌تکه شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.» حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه‌گاه امام(ع) حرکت کرد.

گفته‌اند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی‌کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(ع) وارد شد. او خدمت امام حسین(ع) آمد و عرض کرد:

    فدایت شوم یابن رسول الله(ص) من آن کسی هستم که از بازگشت تو (به وطن خود) جلوگیری کردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در این سرزمین فرود آیی؛ من هرگز گمان نمی‌کردم که آنان پیشنهاد تو را نپذیرند، و به این سرنوشت دچارتان کنند، به خدا قسم اگر می‌دانستم کار به این جا می‌کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی‌زدم، و من اکنون از آن چه انجام داده‌ام به سوی خدا توبه می‌کنم، آیا توبه من پذیرفته است؟

امام حسین(ع) فرمود: آری خداوند توبه تو را می‌پذیرد.

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.


حر پس از توبه رو در روی لشکر عمر بن سعد ایستاد و به نصیحت آنها پرداخت: «ای قوم آیا پیشنهاداتی که حسین(ع) به شما کرد باعث نشده تا خداوند شما را از جنگ با او باز دارد؟» گفتند: «سخنت را به امیر عمر [بن سعد] بگو.» حر همین سخن را با عمر بن سعد باز گفت. پس عمر بن سعد گفت: «من به جنگ با حسین(ع) حریصم و اگر راهی دیگر جز این داشتم همان کار را می‌کردم.» پس حر خطاب به لشکر گفت:

  «ای مردم کوفه مادرانتان به عزایتان بنشینند؛ آیا این مرد شایسته را به سوی خود خواندید و گفتید: در یاری تو با دشمنانت خواهیم جنگید، اما اکنون که به سوی شما آمد دست از یاری‌اش برداشتید، در برابر او صف بسته می‌خواهید او را بکشید؟ شما جان او را به دست گرفته راه نفس کشیدن را بر او بسته‌اید، و از هر سو او را محاصره کرده‌اید و از رفتن به سوی زمین‌ها و شهرهای پهناور خدا جلوگیریش کرده‌اید، آن سان که هم چون اسیری در دست شما گرفتار شده نه می‌تواند به نفع خود کاری انجام دهد و نه می‌تواند زیانی را از خود دور کند، و آب فراتی که یهود و نصاری و مجوس از آن می‌آشامند و خوکهای سیاه و سگان در آن می‌غلطند بر روی او و زنان و کودکان و خاندانش بسته‌اید، تا جائی که از شدت تشنگی بی‌حال افتاده‌اند؛ چه بد محمد(ص) را درباره فرزندانش رعایت کردید، خدا در روز تشنگی (محشر) شما را سیراب نکند!»

در این هنگام تیراندازان سپاه عمر بن سعد او را هدف تیرهای خود قرار دادند؛ حر که چنین دید به عقب برگشت و پیش روی امام(ع) ایستاد.


تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.

زمان توبه حرّ تا شهادت وی چندان به طول نینجامید. بنابر روایتی، حرّ از امام تقاضا کرد که چون اولین کسی بوده که بر امام خروج کرده، اجازه دهد که نخستین مبارز و شهید باشد
وی بلافاصله پس از پیوستن به امام، راهی میدان نبرد شد و پس از گفتگوی دوباره و بی‌نتیجه با عمربن سعد و بیان سخنانی در تقبیح رفتار زشت کوفیان، رجزگویان با آنان جنگید و سرانجام، پس از چندین نوبت نبرد، به شهادت رسید.

او شجاعانه می‌جنگید و با این که اسبش زخمی شده بود و از گوش‌ها و پیشانی آن خون جاری شده بود، همواره رجز می‌خواند و سواره با دشمنان پیکار می‌کرد. تا این که چهل و چند نفر از دشمنان را به هلاکت رساند.

لشکر پیاده نظام ابن سعد به یکباره بر او حمله‌ور شدند و او را به شهادت رساندند. گفته شده که دو نفر در شهادت او شرکت داشتند: یکی ایوب بن مسرح و دیگر مردی از سواران اهل کوفه.

اما برخی دیگر از منابع نقل کرده‌اند که حربن یزید ریاحی و زهیر بن قین، پس از شهادت حبیب بن مظاهر در پیش از ظهر عاشورا، با هم به میدان رفتند و بر دشمنان حمله بردند. آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت می‌کردند و هرگاه یکی از آنان در محاصره قرار می‌گرفت، دیگری به کمکش می‌شتافت آنان پیوسته می‌جنگیدند تا این که حر به شهادت رسید، زهیر نیز به اردوگاه برگشت.

اصحاب امام(ع) جنازه او را آوردند، امام(ع) بر بالین او نشست و خون از چهرۀ حر پاک کرد و این جملات را فرمود: «تو آزاده‌ای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت آزاده‌ای.»

امام حسین علیه‌السلام با دستمالی سرِ حر را بست.
    
در زیارت ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است: اَلسَّلامُ عَلی الحُرِّ بْنِ الرِّیاحِی.

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.
 مرقد حر بن یزید ریاحی

به گفته سید محسن امین، موقع دفن شهدای کربلا توسط افراد قبیله بنی اسد، گروهی از قبیله حرّ، مانع دفن جسد حر همراه با دیگر شهدای کربلا شدند و جسد وی را در مکانی دورتر از سایر شهدا، در جایی که در قدیم به آن «نواویس» می‌گفته‌اند.به خاک سپردند. بنابراین جسد او در فاصله یک میلی از مرقد امام حسین(ع) دفن شد. آرامگاه حر اکنون در سمت غربی شهر کربلا به فاصله حدود هفت کیلومتر واقع شده است.

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: حربن یزید ریاحی, تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, ,

نوشته شده توسط رامش در چهار شنبه 12 خرداد 1395


حضرت علی اکبر علیه السلام که بود؟ قبر ایشان کجا میباشد؟

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا.

حضرت علی اکبر علیه السلام در ۱۱ شعبان سال ۳۳ق در مدینه به دنیا آمد. پدرش امام حسین(ع) و مادرش لیلی بنت ابی مرة نام دارد.گزارش‌های تاریخی، لقب ایشان را «اکبر» و کنیه‌اش را «ابوالحسن» نگاشته‌اند

در مورد برخی از جنبه‌های زندگی علی اکبر اختلافاتی وجود دارد. مثلا برخی از نسب‌شناسان و تاریخ‌دانان وی را بزرگترین فرزند امام حسین(ع) عنوان کرده‌ اند.  هم‌چنین در مورد ازدواج و فرزندان وی نیز اختلاف وجود دارد. برخی با استناد به عبارتی از زیارت‌نامه وی، او را صاحب همسر و فرزند می‌دانند. شیخ کلینی در فروع کافی حدیثی از امام رضا(ع‌) نقل کند که حکایت از ازدواج حضرت علی اکبر(ع) با کنیزی و داشتن فرزندی به نام حسن دارد.

علی اکبر در ۱۰ محرم سال ۶۱ قمری در حادثه عاشورا به همراه پدر و بسیاری از بنی هاشم به شهادت رسید و در کنار امام حسین(ع) در کربلا به خاک سپرده شد.


سیمای ظاهری علی اکبر

بر اساس کتاب فرسان الهیجاء، علی اکبر قیافه‌اش با ابهت بود و چون ماه تابان می‌درخشید. به زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. چهار شانه و میانه قامت بود. رنگی روشن و به سرخی آمیخته و چشمانی سیاه وگشاده با مژه‌هایی پرمو داشت،اندامش متناسب و معتدل و سینه وشانه‌اش پهن بود.
امام حسین(ع) او را شبیه‌ترین مردم در خلقت و آفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول خدا(ص) معرفی می‌کرد.
ویژگی‌ها، فضایل و مناقب

علی اکبر به عنوان یک محدث شناخته می‌شد. و امام حسین(ع)، وی را یادآور رسول الله (صلی الله علیه و آله) می‌دانست. وی در عاشورا همراه پدرش بود و آمادگی خود را برای کشته شدن در کنار پدرش اعلام کرد و به ایشان گفت:‌ ای پدر! در هنگامی که بر حق استوار باشیم از مرگ ابائی ندارم. امام(ع) هم در حق وی دعای خیر فرمود: خداوند بهترین اجر و پاداش فرزندی را از جانب پدر به فرزند خویش به تو عنایت فرماید.
َ
در روز عاشورا وقتی به او پیشنهاد شد که به یزید بپیوندد این پیشنهاد را رد کرد و گفت: « اِنَّ قَرابَةَ رَسولِ اللهِ اَحَقُّ اَنْ تُرعیٰ رعایت خویشاوندی رسول خدا به حقیقت نزدیک‌تر است. و سرانجام نیز به عنوان اولین شهید از بنی هاشم به شهادت رسید
فصایل علی اکبر آنقدر قابل توجه بود که حتی معاویه وی را به دلیل ویژگی‌هایش شایسته خلافت می‌دانست.


علی اکبر در روز عاشورا

علی‌اکبر روز عاشورا به عنوان اولین نفر از بنی‌هاشم از امام حسین اجازه گرفت و روانه میدان جنگ شد. امام حسین رفتن علی اکبر را می‌دید و می‌فرمود:

                « اَللهمَّ اشْهَدْ عَلَی هؤُلاءِ، فَقَدْ بَرَزَ اِلَیهِمْ اَشْبَهُ النّاسِ بِرَسولِک مُحمّد خَلْقاً وَ خُلْقاً و مَنْطِقاً»[۱۶]
                پروردگارا! تو را بر این قوم شاهد می‌گیرم، در برابر اینها شخصی به رزم آمده که او شبیه‌ترین مردم در خلقت ظاهری و اخلاق باطنی و گفتار به رسول تو – محمد صلی الله علیه و آله – است.

نیز فرمود:

                « وَ کنّا اِذا اشْتَقْنا اِلی رُؤیةِ نَبِیک نَظَرْنا اِلیهِ»
                هرگاه ما شیفته دیار (جمال) پیامبر تو بویدم، به او (علی اکبر) نظر می‌انداختیم.»

عمر بن سعد با دیدن وی در میدان جنگ از او خواست که صحنه جنگ را ترک کند تا در امان باشد. علی اکبر این پیشنهاد را رد کرد و گفت:
اَنا عَلِیُّ بْنُ الحُسَیْنِ بْنِ عَلی         نَحْنُ وَ بِیْتُ اللهِ اَولیٰ بِالنَّبِی
تَاللهِ لایَحْکمُ فینا ابْنُ الدَّعِی         اَضْرِبُ بِالسَّیْفِ اُحامی عَنْ اَبی
من علی فرزند حسین، فرزند علی هستم، به خانه خدا (کعبه) قسم، ما به پیامبر(ص) سزاوارتریم؛

سوگند به خداوند این زنازاده نمی‌تواند بر ما حکم راند، با شمشیر شما را می‌کشم و از پدرم حمایت می‌کنم؛
آن هم شمشیر زدن نوجوانی از تبار هاشم و قریش.

و پس از آن نبرد وی شروع شد. علی اکبر پس از مقداری جنگ با سپاهیان ابن سعد نزد پدرش بازگشت. امام حسین در این دیدار، نگین انگشتر خود را به وی دادند و گفتند:«این نگین را بگیر و در دهانت بگذار، امیدوارم به زودی جدت را ملاقات کنی و آن حضرت شما را به کاسه‌ای سیراب خواهد فرمود که بعد از آن هرگز تشنگی نباشد.»

علی‌اکبر سپس به میدان بازگشت و نبرد خود را ادامه داد. اما شجاعتش چنان بود که اهل کوفه چندان رغبتی در قتل علی اکبر از خود نشان نمی‌دادندسرانجاممُرّةُ بن مُنقذ شمشیری بر فرق علی اکبر زد و پس از آن، دیگران نیز بر او حمله‌ور شدند. علی اکبر در لحظات آخر گفت:‌«ای پدر! سلام بر تو باد، این جدم رسول خداست، او به جامی لبریز مرا سیراب کرد، او همی گوید: به سوی ما شتاب کن، و سپس نفسی کشید و به دیدار باقی شتافت.

امام حسین پس از شهادت علی اکبر به بالین فرزند خود آمد و خود را روی بدن وی انداخت و گونه بر گونه او نهاد.» سپس آن قوم را نفرین کرد: « قَتَلَ اللّهُ قَوْماً قَتَلوک وبعد فرمود: « عَلَی الدُّنیا بَعْدَک الْعَفا؛ پس از تو‌ای پسرم! افّ بر این دنیا باد.» مقاتل الطلبین؛سپس امام(ع) مشتی از خون علی را بر گرفت و به طرف آسمان پاشید. قطره‌ای از آن روی زمین نریخت؛

در این هنگام زینب کبری (علیهاالسلام) به همراه سایر زنان، ناله‌کنان جلو آمده فریاد می‌زد: «یا اخاه! یا اخاه؛ وای برادرم! وای برادرم!» و خود را بر نعش علی انداخت. امام حسین(ع) خواهرش رابه سوی خیمه گاه روانه کرد و بعد به جوانان اهل بیت فرمود: «اِحْمِلوا اَخاکمْ؛ برادرتان را حمل کنید» جوانان علی را از قتلگاهش برداشتند و در برابر خیمه‌گاه بر زمین نهادند.


در زیارت ناحیه مقدسه قاتل حضرت علی اکبر،مورد لعن امام زمان(عج) قرار گرفته است.

محل قبر حضرت علی اکبر علیه السلام

شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشادات» این موضوع را آورده است. او در بخشی از این کتاب نام ۱۷ نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و  نوشته است:«آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام ـ علیه السّلام ـ آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین ـ علیهم السّلام ـ (علی اکبر) از جملة آنان است.برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ نزدیک‌ترین محل است.»


در بعضی از روایات دیگر از جمله کتاب «کامل الزیارات» جعفر بن محمد قمی هم آمده است: «امام سجاد ـ علیه السّلام ـ (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند.


پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس ـ علیه السّلام ـ رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد. سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند، در یکی از آنها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرزندش علی اکبر ـ علیه السّلام ـ است؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در اینباره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را غریبانه کشتند، بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.


بنابراین به نظر می رسد گوشه های اضافی ضریح مطهر امام حسین(ع) محل دفن پسر بزرگ ایشان یعنی حضرت علی اکبر(ع) باشد و محل دفن  نوزاد شش ماهه اباعبدالله الحسین(ع) یعنی علی اصغر(ع) نیز روی سینه پیکر مطهر امام حسین(ع) باشد.
در تور کربلا با ما باشید.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, امام حسین علیه السلام, سیمای ظاهری علی اکبر, تور کربلا, تور هوایی کربلا, تور زمینی کربلا, علی اکبر در روز عاشورا, شیخ کلینی, علی اصغر, , ,

نوشته شده توسط رامش در دو شنبه 10 خرداد 1395


:: هتل درجه الف المیزان کربلا
:: تور کربلا عید فطر
:: رستوران رکن السلطان بهترین رستوران کربلا
:: رستوران کباب نبیل در کربلا
:: هتل روتانا کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: تور کربلا ویژه اردیبهشت
:: نکات مهم در سفر به کربلا
:: رستوران های معروف کربلا
:: رستوران زعفران در شهر کربلا
:: راهنمای سفر به نجف اشرف
:: هتل المحمود کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: اقامت هتل فندق العقیله در کاظمین
:: لذت غذا در رستوران الفردوس کربلا
:: مقبره ذوالکفل نجف اشرف
:: رستوران النخیل در کربلا
:: هتل لارسا کربلا
:: تور کربلا نوروز 98
:: هتل دره الحسین کربلا





تلفن دفتر فروش تور کربلا

54 44 67 43 021

67 43 67 43 021

835 2100 0937

آقای صبوری

ساعات تماس

9 صبح تا 7 بعد از ظهر






:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393

آبر برچسب ها

تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ |