صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

تور کربلا

تور کربلا نوروز

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
تور کربلا نوروز
::
عناوین مطالب وبلاگ
::

::تور کربلا
::فضائل زیارت امام حسین (ع) و زیارت کربلا
::درباره واقعه کربلا
::اماکن متبرکه عراق
::اطلاعات زائر
::هتل های کربلا
::هتل های نجف اشرف
::هتل های کاظمین


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: رامش
:: رضا والی نژاد

آمار بازديد :




کلیات زندگی امام حسین (ع)

تور کربلا.تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.

ولادت  امام
در روز سوم شعبان سال چهارم هجرت دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسم را فرمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت


به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه  كشت, و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.


 امام حسين (ع ) و پيامبر (ص )


از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت, به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.


سلمان فارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى, تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى, تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد.

انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را,  بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد.


ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه :رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى مامي آمد, وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسين از من و من ازحسينم .

 

 امام حسين (ع ) با امام علی علیه السلام


شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زيست. پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد, جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت.پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند.


در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند يك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد, و در جنگهاى جمل , صفين و نهروان شركت داشت.


به اين ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسين (ع ) وارد مسجد شد, خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبرپدرم فرود آى ....


امام حسين (ع ) باامام حسن علیه السلام
پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولايت علوى بود, همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ,امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد, امام حسين (ع ) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت.
 

 حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت .

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا.


امام حسين (ع ) در زمان معاويه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) به شهادت رسیدند, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد.

امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت.


امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه به شهادت رساندن, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمو

در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت , حسين به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت . معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...
 
يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .


حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد. آن گاه كه افرادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.)


امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است,اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد.

 

كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.


هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه , يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند  و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت , يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ,بلكه عليه او قيام كرده است .


يزيد كه حركت مسلم را به سوى كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود, ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بنى اميه بود) به كوفه فرستاد.ابن زياد از ضعف ايمان و دورويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت , و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.


امام حسين (ع ) از همان شبى كه از مدينه بيرون آمد, و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزيد, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان ميداشت كه :

مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى يزيد وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ايستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدى هدفى ندارم .

و اين مأموريتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيرى خانواده اش اتمام پذيرد.


رسول گرامى (ص) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن على (ع) پيشوايان پيشين اسلام, شهادت امام حسين (ع) را بارها بيان فرموده بودند.حتى در هنگام ولادت امام حسين (ع ),رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. و خود امام حسين (ع ) به علم امامت ميدانست كه آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد, ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, يا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت مي پنداشت .


خبر شهادت حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته, از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد.

 

به ويژه كه خود در طول راه مي فرمود: من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا. هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بيايد.


ابوعماره گويد: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسين براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گريه حضرت برخاست , من مي خواندم و آن عزيز مي گريست , چندان كه صداى گريه از خانه برخاست . بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام حسين (ع ) مطالبى بيان فرمود.

نيز از آن جناب است كه فرمود: گريستن و بي تابى كردن در هيچ مصيبتى شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن على , كه ثواب و جزايى گرانمايه دارد.  باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شيعيان ما بگوييد كه به زيارت مرقد حسين بروند, زيرا بر هر شخص باايمانى كه به امامت ما معترف است , زيارت قبر اباعبدالله لازم ميباشد.

امام صادق (ع ) مي فرمايد: ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يكون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اى ارزش و فضيلتش بيشتر است .  زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويى روح را به سوى ملكوت خوبي ها و پاكدامني ها و فداكاري ها پرواز مي دهد.

 

هر چند عزادارى و گريه بر مصايب حسين بن على (ع ), و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معيارى والا دارد, لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارت ها و گريه ها و غم گساريدن اكتفا كرد, بلكه همه اين تظاهرات , فلسفه ديندارى, فداكارى و حمايت از قوانين آسمانى را به ما گوشزدمينمايد, و هدف هم جز اين نيست , و نياز بزرگ ما از درگاه حسينى آموختن انسانيت و خالى بودن دل از هر چه غير از خداست ميباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم , هدف مقدس حسينى به فراموشى مي گرايد.

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور هوایی کربلا, تور زمینی کربلا, امام حسین, ,

نوشته شده توسط رامش در دو شنبه 17 خرداد 1395


جَون بن حُوَی از شهدای کربلا و غلام سیاه پوست ابوذر غفاری.

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا.

جَون بن حُوَی از شهدای کربلا و غلام سیاه پوست ابوذر غفاری

جَون بن حُوَی از شهدای کربلا اوغلام سیاه پوست ابوذرمیباشد.در روز عاشورا امام حسین(ع) جون را از رفتن به میدان بازداشت ولی او خطاب به امام گفت: به خدا سوگند هرگز از شما جدا نمی‌شوم تا خون من با خون شما مخلوط شود.

او یکی از کسانی است که پس از شهادتش، امام حسین(ع) بر سر بالین او آمد و برایش دعا کرد

هر يك از ياران امام در كربلا به گونه‌اي جلوه‌گر شدند تا آينه‌اي از يك يا چند ويژگي امام خود باشند. همان یارانی که وقتی بزرگ مرد تاريخ اسلام، حسين بن علي عليهم السلام، از همراهان خود بيعت برداشت و فرمود راه بر شما باز است، آن‌ها در پاسخ گفتند: «الحمد لله الذي شرفنا بالقتل معك و لو كانت الدنيا باقية و كنا فيها مخلدين الآثرنا النهوظ معك علي الاقامة فيها؛ خدا را سپاس كه اين شرافت را به ما نصيب كرد كه در كنار شما به شهادت رسيم و اگر دنيا باقي باشد و ما در جاودان باشيم، قيام با شما را بر ماندن در اين دنيا ترجيح مي‌دهيم» و البته امام عشاق نیز در تمجید از این سخن یاران باوفایش حجت را تمام کردند و فرمودند: من ياراني باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمي‌شناسم، و اهل بيتي نيكوكارتر و وابسته‌تر از اهل بيت خويش سراغ ندارم، پس خداوند همه شما را جزاي خير عطا كند».
 

شيخ طوسي رحمه الله جون را از اصحاب امام حسين عليه‌السلام شمرده است.«جون» اهل «نوبه» و غلام سياه‌پوستي بود كه «ابي‌ذر غفاري» آن صحابي باوفاي پيامبر او را از قيد بندگي و بردگي آزاد كرده بود.

«جون» از شيعيان امام علي عليه‌السلام شناخته مي‌شد. او پيوسته پس از ابوذر همراه اهل بيت عليهم‌السلام بوده است. زماني در خدمت امام حسن عليه‌السلام و هنگامي با امام حسين عليه‌السلام بود. او امام حسين عليه‌السلام را از مدينه تا مكه و سپس از مكه تا عراق همراهي كرده بود گويند جون در ساخت و تعمير سلاح مهارت داشت.

نقل شده جون، در شب عاشورا خيمه ويژه‌اي براي خود برپا ساخته بود تا سلاح ياران حسين عليه‌السلام را تعمير و اصلاح كند. در تاريخ آمده است، در روز عاشورا، امام درخواست او را براي جهاد اين گونه رد فرمود:

«تو از جانب من اذن (كناره‌گيري از جنگ) داري، فقط و فقط تو ما را براي دست‌يابي به عافيت همراهي كرده‌اي. بنابراين، خود را به راه و شيوه ما مبتلا مساز». گفته شده بعد از اين بود كه به خدمت دختر اميرمؤمنان، زينب عليهاالسلام و اطرافيان امام رسيد تا آنها را شفيع خود سازد. پس از آن از امام اجازه جهاد گرفت و وارد ميدان رزم شد.

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا.

شهادت جون

جون در روز عاشورا در مقابل امام حسين عليه‌السلام ايستاده و از آن حضرت اجازه رزم خواست. اما امام به او اذن جهاد ندادند و حضرت فرمودند: ما تو را براي ايام عافيت و آسودگي خريداري كرديم ولي الآن خود را گرفتار نكن» جون خود را بر قدم‌هاي امام انداخت و بر آن بوسه مي‌زد و مي‌گفت:

«اي فرزند رسول خدا! من براي آسودگي خاطر خويش در گرفتاري از شما كمك مي‌گرفتم،  من خود مي‌دانم كه بوي خوشي ندارم، خويشانم افرادي فرومايه‌اند و رنگم سياه است. اما شما از من از آن نفس بهشت‌گونه‌تان بدميد تا كه خوش بو شوم، شرافت خويشاوندي يابم، و سيمایم سفيد شود. به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا اين خون تيره‌ام با خون پاكتان مخلوط گردد» پس از آن گاه امام او را اجازه رزم دادند. او وارد معركه جنگ شد در حالي كه اين رجز را مي‌سرود:

«كيف يري الكفار ضرب الاسود بالسيف ضربا عن بني‌محمداذب عنهم باللسان و اليد ارجوا به الجنة يوم الورود؛

اي كفار، ضرب شمشير سياه را چگونه مي‌بينيد؟ به شمشير ضربه‌اي از فرزند محمد، از آنها با زبان و دست حمايت مي‌كنم، در حالي كه به بهشت در روز قيامت اميدوارم» بعد از آن، بيست و پنج نفر از سپاه دشمن را به خاك انداخت. محمد بن ابي‌طالب مي‌گويد: «زماني كه جون به زمين خورد، حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام بر بالينش آمد و بر حق او اين گونه دعا فرمود: «اللهم بيض وجهه، و طيب ريحه و احشره مع الابرار، و عرف بينه و بين محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله؛  پروردگارا! سيماي او را سفيد كن، و او را خوش بوي گردان، و با محمد صلي الله عليه و آله محشورش نما، و بين او و محمد، آشنايي برقرار ساز».

علماي ما از امام باقر عليه‌السلام و از پدرشان امام زين‌العابدين عليه‌السلام نقل كرده‌اند: هنگامي كه بني‌اسد براي دفن شهدا، به معركه جنگ آمدند، بعد از چند روز ديدند كه بوي خوشي - چون مشك - از اندام جون متصاعد است. در زیارت ناحیه مقدسه چنین آمده:


 «اَلسَّلَامُ عَلَى جَوْنٍ مَوْلَى أَبِي‌ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ»

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور هوایی کربلا, تور زمینی کربلا, اصحای امام حسین, جون بن حوی, ,

نوشته شده توسط رامش در یک شنبه 16 خرداد 1395


نافع بن هلال بجلی که بود وقبر ایشان در کجاست؟

تور کربلا.تور هوایی کربلا. تور زمینی کربلا.

 نافع بن  هلال بجلی از یاران امام علی و امام حسین و از شهدای کربلا. در منابع تاریخی با لقب‌های جَمَلی، بَجَلی، مُرادی، و بَجَلی مرادی از وی یاد شده، از اشراف و شجاعان عرب و از قاریان قرآن کریم و نویسندگان حدیث بود.

 
در بعضی از منابع تاریخی و مقاتل، نام نافع بن هلال با نام هلال بن نافع اشتباه ثبت و نقل شده است.در حالی که هلال بن نافع نیز در واقعه کربلا حضور داشته ولی جزو سپاهیان عمر بن سعد و از گزارشگران آن واقعه است.

نافع بن هلال از مردان تیرۀ جمل، از یاران و اصحاب امیرالمؤمنین علی (ع)  از شاخه‌های قبیلۀ مَذحَج بوده و تبار یَمَنی داشته است.
و در جنگ‌های سه گانه جمل، صفین و نهروان در زمان حضرت(ع) شرکت جست روایت شده که نافع فردی شجاع و تیرانداز بود و از ابومِخنَف نقل شده که امیرالمؤمنان علی (ع) او را آیین رزم آموخته بود.

نافع بن هلال قبل از شهادت مسلم بن عقیل از کوفه خارج شد و در میانه راه به کاروان امام حسین(ع) پیوست.وی، یکی از چهار نفری است که در راه کوفه، در منزلی به نام عذیب الهجانات، به امام حسین (ع) پیوستند. حضرت از او و همراهانش احوال مردم کوفه را پرسید و آنان در پاسخ گفتند: اشراف و بزرگان کوفه به جهت رشوه‌هایی که گرفته‌اند علیه شما هستند و بقیه مردم، دلشان با شما ولی شمشیرشان علیه شما است.


روز دوم محرم، امام حسین(ع) وارد کربلا شد. ایشان در این روز اهل بیت(ع) و یارانش را جمع کرد و ابتدا به اهل بیت خود نگاهی کرد و گریست سپس فرمود:

                خداوندا بدرستی که ما عترت و خاندان پیامبرت محمد(ص) هستیم که [از شهر و دیارمان] اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان -رسول خدا(ص)- بیرون شدیم و بنی امیه به ما تعرض کردند؛ خدایا پس حقمان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده.

امام(ع) بعد رو به اصحاب کرده، فرمودند:

                «النَّاسُ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون‏؛ مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگی‌شان در رفاه است، پس هر‌گاه بلاء و سختی حادث شود دینداران کم می‌شوند.»

پس از سخنان امام(ع) اصحاب و یاران ایشان در حمایت از آن حضرت(ع)، یکی پس از دیگری برخاستند و ضمن اعلام حمایت خویش از امام، بر بیعت مجدد خود با ایشان پای فشردند.

نافع، پس از زُهِیر بن قِین، خطاب به امام(ع) گفت:

 شما می‌دانید جدتان رسول خدا(ص) نتوانست محبتش را به مردم بنوشاند، یا آنها را آن گونه که خود دوست داشت تحت فرمان خود در آورد. این در حالی بود که بعضی از یارانش از منافقان بودند، به آن حضرت(ص) وعده یاری می‌دادند، و در نهان بر او نیرنگ می‌بستند، او را هنگام برخورد از عسل شیرین‌تر ملاقات می‌کردند، ولی پشت سر از حنظل تلخ‌تر بودند، تا این که خداوند متعال جان مبارکش را ستاند؛ وضعیت پدرتان علی(ع) نیز همین گونه بود. قومی برای یاری رساندن به او، گردش را گرفتند؛ ناکثین و قاسطین و مارقین به جنگ علیه او برخاستند و قومی با او مخالفت ورزیدند تا این که اجلش فرا رسید و به سوی رحمت و رضوان الهی پر کشید. امروز شما نزد ما همان گونه‌اید. کسانی عهد خود شکسته‌اند و از تحت بیعت بیرون شده‌اند، پس این بیعت شکنی به کسی جز خودشان ضرر نمی‌رساند و خداوند بی‌نیاز از آنان است. پس ما را در حالی که رشد یافته و در سلامت هستید به هر جا که دوست دارید در مشرق یا مغرب عالم حرکت دهید، که به خدا قسم ما از تقدیر الاهی باکی نداریم و از ملاقات پروردگارمان هیچ کراهتی نداریم. ما بر مبنای نیات و بینش‌های خود رفتار می‌کنیم. هر که شما را دوست بدارد ما به او مهر می‌ورزیم و هر که با شما دشمنی کند، ما نیز دشمنش می‌داریم.»

آوردن آب

پس از این که به دستور عمر بن سعد، آب را بر اردوگاه امام حسین(ع) بستند و تشنگی  وعطش بر اصحاب و اهل بیت امام غلبه شد، امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل العباس(ع) را فراخوانده و ایشان را شبانه با سی سوار و بیست پیاده از جمله نافع بن هلال، به سوی فرات برای آوردن آب روانه کردند.

وقتی حضرت  ابولفضل العباس(ع) و یارانش در حالی که نافع در جلو آنها در حرکت بود به شریعه  رودفرات رسیدند، عمرو بن حجاج زبیدی، که فرمانده مأموران حراست از فرات بود، فریاد زد: «کیستی؟»

نافع گفت: «از پسر عموهای تو؛ آمده‌ایم از این آب که ما را از آن منع کرده‌اید، بنوشیم.»

عمرو گفت: «گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین(ع) از این آب مبر.»

نافع گفت: «نه به خدا سوگند، قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی که حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند.»

با رسیدن دیگر یاران و اصحاب امام(ع)، نافع فریاد زد: «ظرف‌ها و مشک‌هایتان را پر کنید.»

عمرو بن حجاج و یارانش به مقابله با همراهان قمر بنی هاشم(ع) و نافع بن هلال برخاستند و جنگی سخت درگرفت.

گروهی از یاران امام(ع) مشک‌های آب را پر کردند و سرانجام موفق شدند مقداری آب به خیمه‌ها برسانند. در این ماجرا چندین تن از دشمنان، کشته و زخمی شدند.
شب عاشورا

در نیمه‌های شب عاشورا، امام حسین(ع)، برای بررسی تپه‌ها و گردنه‌های اطراف، تنها از خیمه خارج شد؛ نافع متوجه شد و آهسته به دنبال ایشان به راه افتاد.

امام(ع) متوجه حضور نافع شدند و پرسیدند: «چرا از خیمه بیرون آمدی؟»

نافع گفت: «ای فرزند رسول خدا(ص)! خروج شما از خیمه‌گاه به طرف این سپاه طغیانگر، مرا به ترس انداخته است.»

امام(ع) فرمود: «من از خیمه بیرون آمدم تا پیش از حمله فردا، از این پستی و بلندی‌ها دیدن کنم.»

پس از انجام بازرسی، حضرت(ع) در راه بازگشت به نافع فرمود: «آیا نمی‌خواهی در این شب تار از بین این دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟»

نافع خود را به روی قدم‌های امام(ع) انداخته، گفت: «شمشیری دارم که به هزار درهم می‌ارزد و اسبی دارم که به همین اندازه می‌ارزد، پس به آن خدایی که به حضور در رکاب شما، بر من منت نهاد سوگند، تا هنگامی که شمشیرم به کار آید هرگز از شما جدا نمی‌شوم.»

پس از آن گفتگو امام(ع) به اردوگاه برگشتند و وارد خیمه خواهرشان زینب(س) شدند. نافع بن هلال در بیرون خیمه منتظر امام(ع) نشسته بود که شنید حضرت زینب(س) به امام(ع) عرض کرد:

   «آیا شما یارانتان را آزموده‌اید؟ از این نگرانم که آنان نیز به ما پشت کنند و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند.»

امام(ع) در پاسخ فرمود:

  «به خدا سوگند، این‌ها را امتحان کرده‌ام و آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کرده‌اند، به گونه‌ای که مرگ را به گوشه چشمان‌شان می‌نگرند و به مرگ در راه من چنان شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.»

نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین(ع) نگران وفاداری و استقامت اصحاب هستند، نزد حبیب بن مظاهر رفته و با مشورت او، تصمیم گرفتند با همراهی بقیه اصحاب به امام(ع) و اهل بیت ایشان اطمینان دهند که تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع خواهند کرد.
حبیب به نافع گفت: «به خدا سوگند، اگر منتظر امر امام(ع) نبودم، همین حالا با این شمشیرم به سپاه دشمن حمله ور می‌شدم.»

نافع پاسخ داد: «من نزد خواهرشان بوده‌ام! گمان می‌کنم باید خاطر بانوان حرم را از وفاداری خود آسوده سازیم. آیا می‌توانی یارانت را جمع کنی تا نزد آنها رفته خیالشان را آسوده کنیم؟»

حبیب بن مظاهر یاران امام(ع) را ندا داد تا جمع شوند. سپس به بنی هاشم گفت: به خیمه‌های خویش باز گردند؛ بعد رو به اصحاب کرد و آن چه را که از نافع شنیده بود، بازگو کرد.

همگی گفتند: «به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین(ع) نبودیم، اکنون با شتاب بر آنان حمله می‌کردیم تا جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم».

حبیب به همراه اصحاب با شمشیرهای کشیده و یک صدا به نزدیک حرم اهل بیت(ع) رسیده و گفت: «ای حریم رسول خدا(ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافته‌اند فرو برند.»
روز عاشورا

برخی نقل کرده‌اند که هلال بن نافع تازه ازدواج کرده بود و چون روز عاشورا اراده میدان نبرد کرد، همسرش او را از رفتن منع نمود؛ ولی او بر یاری امام(ع) اصرار ورزید، و چون امام(ع) از قضیه آگاه شد، هلال را فرمود: همسرت نگران است و من دوست ندارم در جوانی به فراق یکدیگر مبتلا شوید؛ اگر می‏‎خواهی عیالت را بردار و از این بیابان برو.

هلال گفت:‌ای پسر رسول خدا(ص) اگر در سختی تو را رها کنم و سراغ عیش و نوش خود روم، فردای قیامت پاسخ جدّت رسول خدا(ص) را چه گویم.

پس از شهادت عَمرو بن قُرظَه انصاری در روز عاشورا، برادر عمرو، -علی- که در میان سپاه عمر بن سعد بود، خطاب به امام(ع) گفت: «ای حسین(ع)! برادرم را فریفتی و او را به کشتن دادی!»

امام(ع) فرمود: «من برادرت را فریب ندادم، بلکه خدای تعالی او را هدایت فرمود و تو به گمراهی کشیده شدی.»

علی بن قرظه انصاری خطاب به امام(ع) گفت: «خداوند مرا بکشد، اگر تو را نکشم و یا به دست تو کشته نشوم!» و به بهانه خون خواهی برادر، سوی امام(ع) حمله ور شد؛ اما نافع بن هلال بجلی پیش دستی کرد و بر او حمله کرد و او را مجروح ساخت.

همراهان علی بن قرظه برای نجات پیش آمدند و با نافع بن هلال درگیر شدند.
رجزخوانی در حین نبرد

نافع در حین نبرد رجز می‌خواند و می‌گفت:
ان تنکرونی فانا ابن الجملی         دینی علی دین حسین بن علی(ع)

«اگر مرا نمی‌شناسید خودم را معرفی کنم، من از قبیله جَمَلی هستم، و آئین و دینم همان دین حسین بن علی(ع) است».

مردی به نام مزاحم بن حریث در پاسخ او گفت: «ما بر دین عثمان هستیم!»

نافع بن هلال گفت: «تو بر دین شیطانی» و سپس با شمشیر بر او حمله کرد؛ مزاحم خواست بگریزد که ضربت نافع به او مهلت نداد و او را به هلاکت رساند.

نافع بن هلال، در روز عاشورا، نامش را بر روی تیرهای خود نوشته، آنها را مسموم می‌کرد و به سوی دشمن پرتاب می‌کرد. و در حین پرتاب تیرها این گونه رجز می‌خواند:
ارمی بها معلمة افواقها         والنّفس لا ینفعها اشفاقها
مسمومة تجری بها اخفاقها         لیملانّ ارضها رشاقها

«تیرهایی پرتاب می‌کنم که بر بالای آن نوشته شده است و جان را ترس از آن سودی نبخشد؛ در حالی که مسموم و مستانه جلو می‌رود، تا این که زمین رزمگاه را پر از تیرهای لطیف کند.»

او با پرتاب تیرهایش، دوازده نفر از سپاهیان عمر بن سعد را کشت و بسیاری را مجروح ساخت.

نافع هنگامی که تیرهایش تمام شد، شمشیر خود را برکشیدو به صفوف لشکر دشمن حمله ور شد در حالی که این رجز را می‌خواند:
انا الغلام الیمنی الجملی         دینی علی دین حسین و علی
ان اقتل الیوم فهذا املی         فذاک رایی و الاقی عملی

«من جوان یمنی جملی هستم، که دینم همان دین حسین(ع) و علی(ع) است؛ آرزویم امروز این است که کشته شوم. پس آن رأی من است و عملم را خود ملاقات می‌کنم.»
شهادت

لشکر دشمن در حمله دسته جمعی او را محاصره کرده و هدف تیرها و سنگهای خود قرار دادند و بازوان او را شکسته و او را به اسارت گرفتند.

شمر و گروهی از یارانش، او را نزد عمر بن سعد آوردند.

عمر بن سعد به او گفت: «ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟»

نافع در حالی که خون بر محاسنش جاری بود گفت: «پروردگار من از قصد من آگاه است.» «به خدا سوگند، من دوازده نفر از شما را کشتم و خودم را ملامت نمی‌کنم، اگر بازوان من سالم بود نمی‌توانستید مرا اسیر کنید.»

عمر بن سعد به شمر دستور داد تا او را بکشد! نافع به شمر گفت: «به خدا قسم‌ای شمر! اگر تو از مسلمین باشی بر تو سخت خواهد بود که خدا را ملاقات کنی، در حالی که خونهای ما را برگردن داشته باشی. خدا را سپاس می‌گویم که مرگ ما را به دست بدترین خلقش، قرار داد!» پس شمر او را به شهادت رساند. قبر ایشان با سایر شهدای کربلا  میباشد.

نام نافع بن هلال در زیارت رجبیه امام حسین(ع) و زیارت ناحیه مقدسه آمده است. در زیارت ناحیه مقدسه نافع چنین مورد خطاب قرار گرفته شده است:

«السّلام علی نافع بن هلال البجلی المرادی»



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, نافع بن هلال, ,

نوشته شده توسط رامش در شنبه 15 خرداد 1395


اسامی شهدای کربلا

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا.


شهدای کربلا، کسانی که در واقعه روز عاشورای سال ۶۱ هجری قمری، در کربلا و در مواجهه نظامی با سپاه عمر بن سعد به شهادت رسیدند. شهیدان کربلا شامل امام حسین(ع)، شماری از بنی هاشم و دیگر یاران آن امام است. شمار دقیق شهیدان کربلا مشخص نیست، اما بنا به قول مشهور، ۷۲ نفر بوده‌اند. اسامی برخی از شهیدان در همه کتاب‌هایی که واقعه کربلا را گزارش کرده‌اند، ذکر شده‌، اما اسامی برخی دیگر تنها در برخی منابع آمده است. ۱۸ نفر از شهیدان واقعه کربلا از خاندان بنی هاشم و بقیه از اصحاب امام حسین(ع) بوده‌اند. عباس بن علی و علی اکبر فرزند امام حسین، شناخته‌شده‌ترین شهدای بنی‌هاشم و حر بن یزید ریاحی، حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه از بارزترین شهدای غیرهاشمی‌اند. جز حر بن یزید، دیگر شهدا در کربلا دفن شده‌اند.


درباره تعداد شهدا، در منابع اختلاف است، اما در اکثر قریب به اتفاق منابع تاریخی، تعداد یاران امام حسین (ع) در روز عاشورا، ۷۲ تن ذکر شده است که ۱۸ نفر از بنی هاشم، و بقیه از دیگر قبایل بوده‌اند. همچنین همین منابع می‌گویند که نیروهای امام حسین (ع) شامل ۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پیاده بودند. شیخ مفید در ارشاد، تعداد سرهای شهدای کربلا را ۷۲ سر ذكر كرده است. سرهای جدا شده در أنساب الاشراف، ۷۲ تن ذكر شده که به این ترتیب، از قبیله كنده ۱۳سر، قبیله هوازن ۲۰ سر، قبیله بنی تمیم ۱۷ سر، قبیله بنی اسد ۱۶ سر، قبیله مذحج ۷ سر و از سایر قبایل قیس، ۹ سر در این میان بوده‌اند.


شهدای بنی هاشم

بنابر آنچه در منابع معتبر آمده، به جز امام حسین(ع) ۱۸ تن از بنی هاشم در کربلا به شهادت رسیده‌اند.
فرزندان امام علی(ع)

    حضرت  ابوالفضل العباس
    عبداللّه
    عثمان
    جعفر
    ابوبکر
    محمد

فرزندان امام حسن(ع)

    قاسم
    ابوبکر
    عبدالله

فرزندان امام حسین(ع)

    علی بن حسین مشهور به حضرت علی اکبر(ع)
    عبداللّه بن حسین مشهور به حضرت علی اصغر(ع)

سایر بنی هاشم

    جعفر بن عقیل
    عبدالرحمان بن عقیل
    عبداللّه بن عقیل
    محمد بن ابی سعید بن عقیل
    عبدالله بن مسلم بن عقیل
    محمد بن عبدالله بن جعفر از پسران حضرت زینب سلام الله
    عون بن عبدالله بن جعفراز پسران حضرت زینب سلام الله


نام‌های ۴۲ نفر از بنی هاشم به عنوان شهدای کربلا، فقط در برخی از منابع ذکر شده است.

    ابراهیم بن علی
    عبّاس اصغر بن علی
    جعفر بن علی
    عبداللّه اکبر بن علی
    عبداللّه اصغر بن علی
    عبیداللّه بن علی
    عمر بن علی
    عتیق بن علی
    قاسم بن علی
    بشر بن حسن
    عمر بن حسن
    ابوبکر بن حسین
    ابوبکر بن قاسم بن حسین
    ابراهیم بن حسین
    جعفر بن حسین
    حمزة بن حسین
    زید بن حسین
    قاسم بن حسین
    محمّد بن حسین
    عمر بن حسین
    محمّد بن عقیل
    محمّد بن عبداللّه بن عقیل
    حمزة بن عقیل
    علی بن عقیل
    عَون بن عقیل
    جعفر بن محمّد بن عقیل
    ابو سعید بن عقیل
    ابراهیم بن مسلم بن عقیل
    محمّد بن مسلم بن عقیل
    عبدالرحمان بن مسلم بن عقیل
    عبیداللّه بن مسلم بن عقیل
    ابوعبداللّه بن مسلم بن عقیل
    علی بن مسلم بن عقیل
    ابراهیم بن جعفر
    ابوبکر بن عبداللّه بن جعفر
    عون اصغر بن عبداللّه بن جعفر
    حسین بن عبداللّه بن جعفر
    عبیداللّه بن عبداللّه بن جعفر
    عون بن جعفر بن جعفر
    محمّد بن جعفر
    محمّد بن عبّاس
    احمد بن محمّد هاشمی

اصحاب

سخن امام(ع) در عصر تاسوعا درباره یاران با وفایش:
أما بعد فإنّی لا أعلم أصحابا أوفی و لا خیرا من أصحابی، و لا أهل بیت أبرّ و لا أوصل من أهل بیتی
 (ترجمه: من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم و خویشاوندانی نیکوکارتر و به حقیقت نزدیک‌تر از خویشاوندان خودم سراغ ندارم.)
الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۱
یاران امام حسین از صحابه پیامبر اکرم(ص)

    اَنَس بن حارث
    عبدالرحمان بن عبد ربّ انصاری
    مُسلم بن عَوسَجه اسدی

یاران امام حسین از اصحاب امام علی(ع)

    ابوثُمامه عمرو بن عبداللّه صائِدی
    حبیب بن مُظاهِر اسدی
    زاهر، غلام عمرو بن حَمِق
    عمار بن ابی سلامه دالانی
    سعد بن حارث خُزاعی، غلام امیرالمؤمنین
    عبداللّه بن عُمَیر کَلْبی
    کَردوس بن زهیر
    نافع بن هلال بجلی

اصحاب امام حسین(ع)

    ابراهیم بن حُصَین اسدی
    برادرزاده حُذَیفة بن اَسید غِفاری
    ابوهَیاج
    اَدهَم بن امیه
    انیس بن مَعقِل اَصبَحی
    بُرَیر بن خُضَیر
    بشیر بن عمرو حَضرَمی
    جابر بن حَجّاج
    جَبَلة بن علی شیبانی
    جُنَادة بن حارث
    جُندَب بن حجیر
    جون غلام ابوذر
    جوین بن مالک
    حارث بن اِمرؤ القیس
    حارث بن نَبهان
    غلام حمزة بن عبدالمطلب
    حتوف بن حارث
    حَجّاج بن زید
    حَجّاج بن مَسروق
    حُرّ بن یزید ریاحی
    حلّاس بن عمرو
    نُعمان بن عمرو
    حَنظَلة بن اسعد
    رافع، هم‌پیمان بنی شنده
    رُمَیث بن عمرو
    زُهَیر بن بِشْر خَثعَمی
    زُهَیر بن سلیم اَزْدی
    زُهَیر بن قَین بَجَلی
    زید بن مَعقِل
    سالم، هم‌پیمان ابن مدنیه
    سعد بن حنظله تمیمی
    سعید بن عبداللّه حنفی
    سعید بن کَردَم
    سلیمان، غلام امام حسین(ع)
    سلیمان بن ربیعه
    سوّار بن ابی حِمیر
    سُوَید بن عمرو بن ابی مُطاع
    سیف بن حارث جابری
    شَبیب بن عبداللّه نَهشَلی
    سیف بن مالک
    ضَرغامة بن مالک
    شَوذَب
    ضُباب بن عامر
    عابس بن ابی شبیب شاکری
    عامر بن مسلم
    سالم، غلام عامر بن مسلم
    عباد بن ابی مهاجر
    عبدالرحمان بن عبداللّه اَرحَبی (یزَنی)
    عبداللّه بن قیس غِفاری
    عبدالرحمان بن قیس غِفاری
    عُقْبة بن صَلت
    عمّار بن حسّان طایی
    عمران بن کعب
    عمر بن اَحدوث حَضرَمی
    عمرو بن خالد صَیداوی
    سعد غلام عمرو بن خالد صیداوی
    عمرو بن خالد ازدی
    خالد بن عمرو اَزْدی
    عمرو بن ضَبیعه
    عمرو بن عبداللّه جُندَعی
    عمرو بن قَرَظَه انصاری
    غلام ترک
    قارِب، غلام امام حسین(ع)
    قاسم بن حبیب اَزْدی
    قَعنَب بن عمرو نَمِری
    کِنانة بن عتیق
    مالک بن عبد بن سَریع جابری
    مُجَمِّع بن زیاد
    مُجَمّع بن عبداللّه عائِذی
    پسر مُجَمّع بن عبداللّه عائذی
    مسعود بن حَجّاج
    عبدالرحمان بن مسعود
    مسلم(/ اَسلَم) بن کثیر
    مُنجِح، غلام امام حسین(ع)
    نَعیم بن عَجْلان
    هَفهاف بن مُهَنَّد راسِبی
    هَمّام بن سَلَمه قانِصی (قایضی)
    وَهْب بن وهب
    یحیی بن سلیم مازِنی
    ابوشعشعا، یزید بن زیاد بن مُهاصِر
    یزید بن نَبیط عبدی
    عبداللّه بن نَبیط عبدی
    عبیداللّه بن نَبیط عبدی
تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا.


شعر مولوی، جلال‌الدین رومی درباره شهدای کربلا

کجایید ای شهیدان خدایی         بلا جویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک‌روحان عاشق         پرنده‌تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی         بدانسته فلک را در گشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده         کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته         بداده وام‌داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده         کجایید ای نوای بی‌نوایی
در آن بحرید کاین عالم کف اوست         زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورت‌های عالم         ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد         بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
مولوی، دیوان شمس


چگونگی و محل دفن شهدای کربلا.
روز یازدهم یا سیزدهم محرم را زمان دفن شهدای کربلا بیان کرده‌اند. بنابر برخی اقوال، پس از بازگشت ابن سعد و یارانش، جماعتی از بنی اسد که در نزدیکی کربلا منزل داشتند به صحنه کربلا وارد شدند و در موقعی از شب که ایمن از دشمن بودند، بر امام حسین(ع) و یارانش نماز گزاردند و آنان را دفن کردند.

بیشتر شهدا در آرامگاه جمعی شهدای کربلا، پایین‌تر از قبر امام حسین(ع) دفن شده‌اند. علی اکبر پایین پای امام و علی اصغر نیز بنا به قول مشهور در کنار امام دفن شده است. آرامگاه عباس بن علی(ع) نزدیک نهر علقمه و آرامگاه حر بن یزید ریاحی به فاصله کمی بیرون از شهر کربلاست.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور هوایی کربلا, تور زمینی کربلا, چگونگی و محل دفن شهدا کربلا, ,

نوشته شده توسط رامش در شنبه 15 خرداد 1395


حبیب بن مظاهر که بود ودر کجا مدفون است؟

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا

حبیب بن مُظاهر اسدی

حبیب بن مُظاهر اسدی از قبیله بنی اسد، اهل کوفه و از یاران برجسته حضرت علی(ع) و از یاران خاص امام حسن (ع) و امام حسین (ع). او از کوفیانی بود که پس از مرگ معاویه به امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه دعوتنامه نوشتند. حبیب هنگامی که بیعت‌شکنی کوفیان را دید، مخفیانه از کوفه خارج شد و خود را به امام رساند و در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید.


حبیب مردی زاهدوعابد و پارسا بود. تقوا و حدود الهی را رعایت می‌کرد. حافظ کل قرآن کریم بود و هر شب به نیایش و عبادت خدا می‌پرداخت. به فرموده امام حسین(ع) در هر شب یک ختم قرآن می‌کرد. زندگی پاک و ساده‌ای داشت. آن قدر به دنیا بی‌رغبت بود و زهد را سرمشق زندگی خود قرار داده بود که هر چقدر به او پیشنهاد امان و پول فراوان داده شد نپذیرفت و گفت: «‌ما نزد رسول خدا(ص) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا(ص) را مظلومانه به قتل برسانند».

حبیب با حضرت علی (ع) به کوفه رفت و در کلیه جنگ‌ها در کنار او و از یاران خاص و از حاملان علم و دانش آن حضرت تلقی می‌شد. امام علی(ع)، حبیب را به علم منایا و بلایا آگاه ساخته بود.او عضو گروه ویژه شرطة الخمیس بود که نیروی ضربتی و مطیع علی(ع) بودند. گفتگوی او با میثم تمار، سال‌ها پیش از عاشورا، هنگام عبور از مجلس بنی اسد که هر یک نحوه شهادت دیگری را پیشگویی می‌کرد، از همان علم منایاست که از حضرت علی(ع) آموخته بودند. و از جریانات آینده خبر داشتند.

پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هـ.ق، حبیب و جمعی از بزرگان شیعیان کوفه، همچون سلیمان بن صُرَد، مسیب بن نَجَبَه و رفاعة بن شداد بَجَلی، از بیعت با یزید خودداری کردند و برای امام حسین(ع) نامه نوشتند و آن حضرت را برای قیام بر ضد امویان به کوفه دعوت کردند

حبیب به همراه مسلم بن عوسجه به طور پنهانی در کوفه برای مسلم بن عقیل از مردم بیعت می‌گرفتند و در این راه از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کردند.

هنگامی که ابن زیاد به کوفه آمد و بر مردم سخت گرفت و مردم نیز مسلم را تنها گذاشتند و بیعت شکستند، قبیله بنی اسد، حبیب و مسلم بن عوسجه را پنهان کردند تا به آنها آسیبی نرسد. آنها از کوفه به سوی امام حسین(ع) رهسپار شدند و روزها از چشم جاسوسان و ماموران ابن زیاد پنهان می‎شدند و شب‎ها طی طریق می‎کردند تا به اردوی امام ملحق شدند. سرانجام روز هفتم محرم، در کربلا، به کاروان امام حسین(ع) پیوستند


حبیب به محض رسیدن به کربلا، مجددا وفاداری خود را نسبت به امام(ع) در میدان عمل به نمایش می‌گذارد. همین که مشاهده نمود یاوران امام اندک و دشمنان او بسیارند، به امام حسین(ع) عرض کرد: «‌در این نزدیکی، قبیله‌ای از «‌بنی اسد‌» هستند، اگر اجازه بفرمایید پیش آن‌ها رفته، آنان را به یاری شما دعوت کنم، شاید خداوند هدایتشان کند.‌» بعد از اینکه حضرت اجازه داد، با عجله خود را به آنان رسانید و شروع به نصیحت و موعظه کرد. اما عمرسعد با فرستادن سپاهی، مانع از پیوستن آنان به امام شد.

در شب عاشورا

در شب عاشورا، نافع بن هلال، حبیب را از نگرانی زینب دختر امام علی، درباره وفاداری یاران امام آگاه ساخت. هلال و حبیب، اصحاب امام حسین را گرد آوردند و همگی نزد امام رفتند و اعلان کردند که تا آخرین قطره خون خود از خاندان پیامبر(ص) حمایت خواهند کرد

صبح عاشورا، امام حسین(ع) حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ نیروهای خویش ساخت، زهیر بن قین را در جناح راست و حضرت ابوالفضل(ع) را با پرچم در قلب لشگر قرارداد.

امام حسین در سخنرانی خود، حسب، نسب، فضایل خویش و حدیث "هذان سیدا شباب اهل الجنه" را یادآور شد و فرمود در میان شما افرادی هستند که این حدیث را از پیامبر(ص) شنیده‌اند در این هنگام شمر گفت: من خدا را با شک و تردید عبادت کرده باشم اگر بدانم که تو چه می‌گویی. حبیب بن مظاهر در پاسخ او گفت: به خدا من چنان می‌بینم که تو با هفتاد شک و تردید خدا را عبادت می‌کنی، شهادت می‌دهم که راست می‌گویی و نمی‌فهمی چه می‌گوید، زیر قلب تو سیاه و مهر شده است.

در ابتدای درگیری که یکی از لشگریان عمر بن سعد مبارزه می‌طلبیدند حبیب و بریر به سوی میدان شتافتند اما امام حسین آنها را منع کرد.

زمانی که ابوثمامه وقت نماز را به امام حسین یادآوری کرد امام فرمود: از آنان بخواهید دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم. حصین بن نمیر (حصین بن تمیم) گفت: نمازتان قبول نیست. حبیب بن مظاهر گفت: خیال می‌کنی نماز خاندان رسول قبول نیست و نماز تو قبول است‌ای شرابخوار . و حبیب بر او حمله کرد و با شمشیر به صورت اسب حصین زد، او بر زمین افتاد و یارانش حمله کرده، او را از چنگ حبیب نجات دادند

مسلم بن عوسجه پس از جنگ، در حالی که به خون آغشته بود ولحظات آخر عمرش را سپری می‌کرد، و برزمین افتاده بود. امام حسین(ع) با حبیب نزد او آمد. و امام گفت‌ای مسلم خدا تو را بیامرزد سپس آیه «‌فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا‌» را قرائت کرد حبیب نزد او آمد و گفت: «‌کشته شدن تو بر من بسی مشکل است ولی تو را به بهشت مژده می‌دهم‌» مسلم بن عوسجه با صدای ضعیف گفت: خداوند تو را به خیر بشارت دهد.آنگاه حبیب به او گفت: اگر شهادتم نزدیک نبود، دوست داشتم آنچه برایت مهم است به من وصیت کنی تاحق دینی و خویشاوندی خودرا ادا کرده باشم.مسلم بن عوسجه به امام(ع) اشاره کرد و به حبیب گفت: «‌تو راوصیت می‌کنم به امام حسین(ع)، خدای رحمتت کند تا جان در بدن داری از اودفاع کن و از یاری‌اش دست مکش تا کشته شوی.‌» حبیب بن مظاهر گفت: به وصیت تو عمل می‌کنم و چشم تو را روشن می‌گردانم.

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا


حبیب روز عاشورا رجزی که در حمله هایش می‌خواند چنین بود:
انا حبیب و ابی مظهر         فارس هیجا و حرب تسعر
انتم اعد عدة و اکثر         و نحن اوفی منکم و اصبر
و نحن اعلی حجة و اظهر         حقا و اتقی منکم و اعذر

من حبیبم و پدرم مظهر است، جنگاور میدان کارزار و آتش شعله ور نبردم تعداد شما بیشتر و بالاتر است ولی ما در راه حق از شما وفادارتر و بردبارتریم. حجت مان برتر و آشکارتر است در حقیقت از شما باتقواتر و پذیرفته تریم.


حبیب بن مظاهر، با آن سن زیاد همچون یک قهرمان شمشیر می‌زد، و ۶۲ نفر از افراد دشمن را کشت. در این هنگام بدیل بن مریم عقفانی به او حمله کرد و با شمشیری بر فرق او زد، دیگری با سر نیزه به او حمله کرد، تا اینکه حبیب از اسب بر زمین افتاد، محاسن او با خون سرش خضاب شد. سپس «‌بدیل بن مریم‌» سرش را از تن جدا کرد. حبیب بن مظاهر فرزندی به نام قاسم داشت که وی زمانی که به بلوغ رسیدبدیل بن مریم را کشت.

امام حسین(ع) خود را به بالین او رسانید و فرمود: «‌احتسب نفسی و حماة اصحابی‌» پاداش خود و یاران حامی خود را، از خدای تعالی انتظار می‌برم.  در بعضی مقاتل است که حضرت فرمود: یا حبیب مردی با فضیلت بودی که در یک شب قرآن را ختم می‌کردی.


قبیله بنی اسد هنگام به خاک سپاری شهیدان کربلا حبیب را، که از بزرگان و مورد احترام آنان بود، در ده متری قبر امام حسین(ع) به طور مستقل و جداگانه به خاک سپردند. بعدها این مرقد در داخل روضه امام حسین(ع) و در رواق جنوبی قرار گرفت.

در زیارت امام حسین(ع) در نیمه شعبان و غیره  نام حبیب بن مظاهر آمده است.


تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا

 

 



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور هوایی کربلا, تور زمینی کربلا, حبیب بن مظاهر, مسلم بن عوسجه, امام حسین, حضرت علی, ,

نوشته شده توسط رامش در جمعه 14 خرداد 1395


:: هتل درجه الف المیزان کربلا
:: تور کربلا عید فطر
:: رستوران رکن السلطان بهترین رستوران کربلا
:: رستوران کباب نبیل در کربلا
:: هتل روتانا کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: تور کربلا ویژه اردیبهشت
:: نکات مهم در سفر به کربلا
:: رستوران های معروف کربلا
:: رستوران زعفران در شهر کربلا
:: راهنمای سفر به نجف اشرف
:: هتل المحمود کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: اقامت هتل فندق العقیله در کاظمین
:: لذت غذا در رستوران الفردوس کربلا
:: مقبره ذوالکفل نجف اشرف
:: رستوران النخیل در کربلا
:: هتل لارسا کربلا
:: تور کربلا نوروز 98
:: هتل دره الحسین کربلا





تلفن دفتر فروش تور کربلا

54 44 67 43 021

67 43 67 43 021

835 2100 0937

آقای صبوری

ساعات تماس

9 صبح تا 7 بعد از ظهر






:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393

آبر برچسب ها

تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ |