صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

تور کربلا

تور کربلا نوروز

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
تور کربلا نوروز
::
عناوین مطالب وبلاگ
::

::تور کربلا
::فضائل زیارت امام حسین (ع) و زیارت کربلا
::درباره واقعه کربلا
::اماکن متبرکه عراق
::اطلاعات زائر
::هتل های کربلا
::هتل های نجف اشرف
::هتل های کاظمین


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: رامش
:: رضا والی نژاد

آمار بازديد :




نقش امام سجاد در زنده نگهداشتن قیام عاشورا را در تور کربلا بخوانید

 در زندگی پرفراز و نشیب امام زین العابدین علی بن حسین علیه السلام نکات بسیار مهمی برای بحث و تحقیق وجود دارد. در اینجا گوشه ای از نقش احیاگر  وزنده کننده سیدالساجدین حضرت امام زین العابدین علیه السلام را از کربلا  در چند محور به صورت گذرا مورد بررسی قرار می دهیم


الف - بیماری امام سجاد علیه السلام

برخی از مورخان معتقدند که امام زین العابدین علیه السلام در واقعه جان گداز و خونین کربلا 24 ساله بوده است و بعضی دیگر نوشته اند که از سن مبارکش 22 سال می گذشت. محمد بن سعد در کتابش می نویسد:

«علی بن الحسین علیهما السلام در واقعه کربلا همراه پدرش بود و در آن هنگام از عمر شریفش 23 سال می گذشت. فرزند ایشان، امام محمد باقر علیه السلام که امام سجادعلیه السلام از کربلا تا شهادت

همراه پدر بود، سه یا چهار ساله بود. امام زین العابدین در آن هنگام به سبب بیماری در جهاد شرکت نکرد و خداوند او را برای هدایت مسلمانان نگه داشت و نسل رسول الله صلی الله علیه وآله از فاطمه علیها السلام در ذریه امام حسین علیه السلام به امام سجاد علیه السلام و اولاد او منحصر گردید.»

شیخ مفید در این باره می گوید:

«همین که امام حسین علیه السلام شربت شهادت نوشید، شمر به قصد کشتن امام سجاد علیه السلام نیز حمله برد. امام زین العابدین علیه السلام در بستر بیماری به سر می برد و حمید بن مسلم به دفاع پرداخت و حمله شمر را مانع گردید. عمر بن سعد آن حضرت را در حالی که از بیماری رنج می برد با اهل بیت به کوفه انتقال داد.»

امام سجاد علیه السلام در قیام خونین کربلا مدت کوتاهی - بنا به مشیت الهی - بیمار بود و پس از بهبودی، مدت 35 سال امامت و زعامت جامعه مسلمین را تداوم بخشید. این که برخی این امام همام را دائم المریض معرفی کرده اند تا آنجا که در اذهان عوام این قضیه مانده است، در حقیقت نسبت به امام چهارم علیه السلام و فداکاری های ایشان بی توجهی کرده اند


ب: نقش امام سجاد در زنده نگهداشتن قیام عاشورا

از آن جا که شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایش از منظر عمومی، آثار ویرانگری برای حکومت بنی امیه داشت و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود و نیز برای این که این تراژدی غم بار به دست فراموشی سپرده نشود، امام چهارم با گریه بر شهیدان نینوا و زنده نگهداشتن یاد و خاطره جانبازی آنان اهداف شهیدان کربلا را دنبال می کرد. ظمت حادثه کربلا و قیام جاودانه عاشورا به قدری دلخراش بود که شاهدان آن مصیبت عظیم تا زنده بودند آن را فراموش نکردند.

هر وقت امام می خواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب می افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می شد. هنگامی که سبب گریه آن حضرت را می پرسیدند می فرمود: «چگونه گریه نکنم، در حالی که یزیدیان آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند.»

بزرگ مبلغ قیام عاشورا، حضرت امام سجاد علیه السلام، با سخنرانی و خطبه های آتشین خود توانست نهضت حق طلبانه سالار شهیدان را از هجوم تحریف نجات بخشد. اینک بعد از گذشت پانزده قرن همچنان این قیام، پرشکوه و جاودانه است.


ج - حضور ایشان در جمع اسرای اهل بیت علیهم السلام

پس از عاشورا حضرت سجاد را همراه دیگر اسرا به سوی کوفه حرکت دادند. آمار دقیقی از اسیران در دست نیست. برخی مورخان تعداد زنان را 64 نفر تا 84 نفر و تعداد مردان و کودکان پسر را 12 تا 14 نفر نوشته اند (4) که با چهل شتر - که هر شتر هودجی بی سر پوش بر آن ها بسته بودند - حمل می شدند. (5) همه آن ها در زنجیر بوده یا با ریسمان بسته بودند. (6) تنها مرد کاروان اسیران، حضرت سجادعلیه السلام بود. دشمن نسبت به ایشان سخت گیرتر عمل می کرد. آن چنان که مورخان نوشته اند: امام زین العابدین علیه السلام را بر شتری برهنه سوار کرده بودند و دست های مبارک آن حضرت را بر گردن وی بسته، بر تن او زنجیر نهاده و (7) هر دو پای او را به شکم شتر بسته بودند.

بعضی از مورخان، ورود قافله اسرا به شهر کوفه را دوازدهم محرم سال 61 ه . ق ذکر کرده اند و بعضی دیگر شانزدهم و هفدهم محرم نوشته اند.


د - خطبه ها و سخنرانی ها


سخنان انقلابی حضرت سجاد علیه السلام با کوفیان

امام زین العابدین علیه السلام در مدت اقامت خویش در کوفه، دو بار سخن گفت; بار نخست هنگامی بود که جارچیان حکومت، مردم را برای تماشای اسیران، فراخوانده بودند. این در حالی بود که برای اسرا در کنار شهر کوفه، خیمه زده بودند. علی بن الحسین علیه السلام از خیمه بیرون آمد و با اشاره از مردم خواست تا آرام شوند. امام علیه السلام سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبرصلی الله علیه وآله درود فرستاد و سپس چنین فرمود:

«ایها الناس، من عرفنی فقد عرفنی! و من لم یعرفنی فانا علی بن الحسین المذبوح بشط الفرات من غیر ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهک حریمه و سلب نعیمه و انتهب ماله و سبی عیاله، انا ابن من قتل صبرا فکفی بذلک فخرا.

ایها الناس، ناشدتکم بالله هل تعلمون انکم کتبتم الی ابی و خدعتموه، و اعطیتموه من انفسکم العهد و المیثاق و البیعة؟ ثم قاتلتموه و خذلتموه فتبا لکم ما قدمتم لانفسکم و سوء لرایکم، بایة عین تنظرون الی رسول الله صلی الله علیه وآله;

ای مردم! آن که مرا می شناسد که می شناسد; و آن که مرا نمی شناسد، من علی فرزند حسین علیه السلام هستم. همان که در کنار نهر فرات سر مقدسش را از بدن جدا کردند بی آن که جرمی داشته باشد و حقی داشته باشند!

من فرزند آن آقایی هستم که حریم او هتک شد; آرامش او ربوده شد; و مالش به غارت رفت و خاندانش به اسارت رفت.

من فرزند اویم که [ دشمنان انبوه محاصره اش کردند و در تنهایی و بی یاوری بی آن که کسی را داشته باشد تا به یاریش برخیزد و محاصره دشمن را برای او بشکافد] به شهادتش رساندند. البته این گونه شهادت (شهادت در اوج مظلومیت و حقانیت) افتخار ماست.

هان، ای مردم! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید که نامه هایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه کردید؟ و [در نامه هایتان] با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت کردید؟ سپس با او به جنگ برخاستید و دست از یاری او برداشتید. وای بر شما! از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیده اید! چه زشت و ناروا اندیشیدید [و توطئه چیدید!] به چه رویی به رسول الله صلی الله علیه وآله خواهید نگریست؟»

سخنان امام چهارم که به این جا رسید، صدای کوفیان به گریه بلند شد و وجدان های خفته برای چندمین بار بیدار شد. آن ها یکدیگر را سرزنش می کردند و به همدیگر می گفتند: تباه شدید و نمی دانید.

امام سجاد علیه السلام در ادامه سخنانش فرمود:

«خدا بیامرزد کسی را که پند مرا بپذیرد و به خاطر خدا و رسول به آن چه می گویم عمل کند، چرا که روش رسول خداصلی الله علیه وآله برای ما الگویی شایسته است.» و به این آیه قرآن استناد کرد: «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة »

قبل از این که سخنان حضرت به پایان برسد; کوفیان ابراز هم دردی کردند و یک صدا فریاد برآوردند:

ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله! ما گوش به فرمان شما و به تو وفاداریم; از این پس مطیع فرامین تو هستیم; با هر که فرمان دهی می جنگیم; با هر که دستور دهی صلح می کنیم و ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان می گیریم.

امام زین العابدین علیه السلام در پاسخ سخنان ندامت آمیز و شعارگونه کوفیان بی وفا فرمود:

«هرگز! (به شما اعتماد نخواهم کرد و گول شعارها و حمایت های سراب گونه شما را نخواهم خورد) ای خیانت کاران دغل باز! ای اسیران شهوت و آز! می خواهید همان پیمان شکنی و ظلمی را که نسبت به پدران من روا داشتید، درباره من نیز روا دارید؟

نه به خدا سوگند! هنوز زخمی را که زده اید، خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. طعم تلخ مصیبت ها هنوز در کامم هست و غم ها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما کوفیان می خواهم که نه با ما باشید و نه علیه ما.»

امام سجاد علیه السلام با این سخنان، مهر بی اعتباری و بی وفایی را بر پیشانی آن ها زد و آتش حسرت را در جان کوفیان شعله ور ساخت و با این سخنان بر ندامت آن ها افزود:

«اگر حسین علیه السلام کشته شد، چندان شگفت نیست، چرا که پدرش با همه آن ارزش ها و کرامت های برتر نیز قبل از او به شهادت رسید. ای کوفیان! با آن چه نسبت به حسین علیه السلام روا داشتند، شادمان نباشید. آن چه گذشت واقعه ای بزرگ بود! جانم فدای او باد که در کنار شط فرات، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزای کسانی است که او را به شهادت رساندند.»
سخنان امام سجادعلیه السلام در مجلس عبیدالله بن زیاد

حضور امام زین العابدین علیه السلام در جمع اسرای کربلا، چشم گیر بود. پس از ورود کاروان اسرا به مجلس عبیدالله، مهم ترین فردی که نظر عبیدالله را جلب کرد، وجود مرد جوانی در میان اسرا بود.

عبیدالله که تصور می کرد در حادثه کربلا مردی باقی نمانده و همه آنان به قتل رسیده اند، از ماموران خود در این باره پرسید. و این بازجویی درباره زنده ماندن امام سجاد، حاکی از کینه وی نسبت به خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله به ویژه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بود که نمی توانست شاهد حیات مردی از سلاله امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیهما السلام باشد.

مورخ مشهور; طبری، آورده است:

«با ورود قافله حسینی به مجلس تشریفاتی عبیدالله، عبیدالله به امام زین العابدین علیه السلام رو کرد و پرسید: نامت چیست؟ امام سجاد علیه السلام فرمود: علی بن الحسین. عبیدالله گفت: مگر خداوند علی ابن الحسین علیهما السلام را در کربلا نکشت؟ علی ابن الحسین علیهما السلام لحظه ای سکوت کرد. عبیدالله خطاب به امام علیه السلام گفت: چرا پاسخ نمی دهی؟

امام سجاد علیه السلام فرمود: «الله یتوفی الانفس حین موتها»;  «خداوند جان ها را به هنگام مرگ دریافت می کند.» «و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله »; هیچ انسانی نمی میرد مگر به اذن الهی.»

عبیدالله بن زیاد با مشاهده آن حضور ذهن و حاضر جوابی و پاسخ کوبنده جوانی که در زنجیر اسارت است، خشمگین شد و دستور داد تا علی بن الحسین علیهما السلام را نیز به شهادت رسانند. ولی حضرت زینب کبری علیها السلام فریاد برآورد:

«یا بن زیاد حسبک من دمائنا اسالک بالله ان قتلته الا قتلتنی معه ...; ای ابن زیاد! آن همه از خون های ما که ریخته ای، برایت کافی نیست؟ سوگند به خدا! اگر می خواهی او را بکشی، مرا هم با او بکش.»

شرایط مجلس عبیدالله و سخنان افشاگر حضرت زینب علیها السلام سبب شد تا ابن زیاد از کشتن امام زین العابدین علیه السلام منصرف شود



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, امام سجاد, عاشورا, ,

نوشته شده توسط رامش در چهار شنبه 3 شهريور 1395


شهداي عاشورا در خاندان رسول الله را در تور کربلا بخوانید

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا

1. عباس بن علي بن ابي‌طالب‌: وي كه بعدها نسل و نوادگانش او را سقّامي‌ناميدند، مردي زيباچهره و بلند قامت بود كه وقتي سوار اسب مي‌شد،پايش به زمين مي‌رسيد. عباس پرچمدار سپاه امام حسين ـ عليه السلام ـ بود وآنچنان كه امام باقر ـ عليه السلام ـ فرموده است قاتلان وي زيد بن رقاد جَبنّي وحكيم بن طفيل سِنْبسي از قبيله طي بودند.

وي زمان شهادت 34 سال‌داشت‌.شيخ مفيد نوشته است‌: وقتي عباس فراواني كشته‌هاي ياران امامحسين ـ عليه السلام ـ را ديد، به برادران خود يعني فرزندان ام‌البنين گفت‌:پيش برويد تا ببينم كه براي خدا و رسول‌ِ او نصيحت كرديد. پس از آن همراه‌حسين بن علي به سمت فرات رفتند تا آب بردارند كه سپاه عمر بن سعد مانع‌آنان شدند. اينجا بود كه يكي از كوفيان تيري انداخت كه به دهان امام حسين ـ عليه السلام ـ اصابت كرد.

امام با دست خود آن تير را بيرون كشيده‌، خونش رابه آسمان پرتاب كرد و در حق دشمن نفرين كرد. در اين وقت‌، دشمن عباس رامحاصره و از امام حسين ـ عليه السلام ـ جدا كردند. عباس يك تنه مي‌جنگيد تاافتاد. زماني كه افتاد و به دليل جراحات نتوانست حركت كند، زيد بن ورقاء وحكيم بن طفيل او را كشتند. بلاذري در جاي ديگري مي‌گويد: برخي برآنند كه‌حرملة بن كاهل اسدي والبي‌، با كمك گروهي از سپاه‌، عباس بن علي بن‌ابي‌طالب را كشته‌، بدنش را پايمال كردند (و تعاوروه‌)؛ آن گاه حكيم بن طفيل‌طائي لباس عباس را از تنش درآورد. همين حرمله تيري هم به امام حسين  عليه السلام ـ انداخت كه به لباس آن حضرت اصابت كرد.

ابوالفرج اصفهاني به‌نقل از امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ مي‌نويسد: مادر اين چهار فرزندـ ام‌البنين‌ ـ به بقيع مي‌آمد و ناله‌ها و گريه‌هاي سوزناكي سر مي‌داد؛ به طوري كه‌مردم اطراف او اجتماع مي‌كردند؛ حتي مروان بن حكم براي تماشا مي‌آمد ودر كنار بقيه به ناله و ندبه او گوش فرا مي‌داد. ابوالفرج خبري هم از قاتل عباس‌نقل كرده است كه بعدها صورتش سياه شده‌، مي‌گفت‌: اين پس از آني بود كه جواني از بني هاشم را كه روي پيشانيش آثار سجود بوده‌، به قتل رساند.

2. جعفر بن علي بن ابي‌طالب‌: (فرزند ام‌ّ البنين نوزده ساله‌) توسط هاني بنثُبَيت حضرمي كشته شد. در روايت امام باقر ـ عليه السلام ـ آمده است كه‌خولي بن يزيد اصبحي‌، قاتل جعفر بن علي بوده است‌.

3. عبدالله بن علي بن ابي‌طالب‌: (فرزند ام‌ّ البنين و 25 ساله‌) وي به دست هاني‌بن ثُبَيت حضرمي كشته شد. بلاذري نيز همين شخص را كشنده عبدالله بن‌علي دانسته و افزوده است كه وي سر او را آورده بود.

4. عثمان بن علي بن ابي‌طالب‌: (فرزند ام‌ّ البنين‌). وقتي به ميدان رفت‌، ابتداخولي بن يزيد تيري به او زد و سپس مردي از طايفه ابان بن دارم او راكشت‌.مادر هر چهار نفر گذشته‌، ام‌البنين عامريه از آل وحيد بود. دينوري بااشاره به اين مطلب مي‌نويسد: اينان از برابر امام حسين ـ عليه السلام ـ عبوركردند (يقونه بوجوههم و نحورهم‌) و سر و گردن را سپر بلاي او قرار دادند.آنگاه هاني بن ثبيت بر عبدالله حمله كرده او را كشت‌. آنگاه بر جعفر حمله‌كرد، او را نيز كشت‌. [خولي‌] بن يزيد اصبحي‌
ج‌هم تيري به عثمان بن علي زد واو را كشت‌. سپس سر او را از تنش جدا كرده نزد ابن سعد آورد و جايزهخواست‌. ابن سعد گفت‌: از اميرت ـ يعني ابن زياد ـ بگير. نوشته‌اند: عثمان‌همچنان اطراف امام حسين ـ عليه السلام ـ بوده‌، در دفاع از او مي‌جنگيد و هرطرف كه امام مي‌رفت‌، او هم مي‌رفت تا كشته شد.

5. ابوبكر بن علي بن ابي‌طالب‌: ابن سعد از قاتل او ياد نكرده‌، اما دينوري نوشته است كه وي با تير عبدالله بن عقبة الغنوي‌به شهادت رسيد. ابومخنف‌خبر كشته شدن وي را آورده اما افزوده است‌: و قد شُكّ في قَتَله‌. از امام باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه وي به دست مردي از طايفه همدان كشته شد.

6. محمد اصغر بن علي بن ابي‌طالب‌: وي نيز به دست مردي از طايفه ابان بن‌دارم كشته شد. اين خبر از امام باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده است‌.

7. حضرت علي اكبر: (فرزند ام‌ليلي و متولّد در زمان عثمان‌) كه توسط مرة بن منقذ بن نعمان عبدي‌ [عبدالقيس‌] كشته شد. ابومخنف‌، بلاذري و دينوري مي‌گويند: نخستين كشته از اهل بيت‌، علي اكبر بود. ابن اعثم‌نخستين شهيد را از اين خاندان عبدالله بن مسلم بن عقيل دانسته است‌. حضرت علی اکبر در میدان جنگ اینگونه رجز میخواند:
أنا علي‌ُّ بن حُسَين بن علي‌
نحن و رب‌ّ البيت أولي بالنبي‌ّ
تاللّه لا يَحْكُم فينا ابن الدعّي‌
أضرب بالسّيف أُحامي عن أبي‌
تاللّه لا يحكم فينا ابن‌ُ الدّعي‌

وي سپس به سوي دشمن رفت‌. (گويا دست كم يك بار حمله كرد و نزد پدربرگشت و مجددا حمله كرد. در اين وقت‌) مردي از عبدالقيس با نام مُرّة بن‌منقِذ بن نعمان در حالي كه علي اكبر نزديك پدرش ايستاده بود بر او حمله كردو ضربتي سخت بر وي وارد آورد. امام حسين ـ عليه السلام ـ نزد فرزندش‌آمد و گفت‌: قتلوك يا بُني‌ّ! علي الدنيا بعدك العفا، اي فرزندم تو را كشتند. بعد ازتو خاك بر سر دنيا؛ آنگاه او را به خود چسباند تا آن كه از دنيا رفت‌. با شهادت‌علي اكبر، زينب (س‌) سراسيمه از خيمه بيرون آمد و فرياد مي‌زد: وا أُخيّاه‌!يابن أُخيّاه‌! وي آمد تا خود را روي جنازه علي اكبر انداخت‌.

امام حسين ـ عليه‌السلام ـ دستش را گرفت و او را به خيمه بازگرداند. آنگاه به جواناني كه نزديكش بودند فرمود: برادرتان را برداريد. آنان او را برداشته در برابرخيمه‌اي كه در مقابلش مي‌جنگيدند، گذاشتند. . وقتي علي اكبر كه هيجده ساله بوده‌، به ميدان رفت‌، امام حسين ـ عليه السلام ـ سر بر آسمان برداشت و گفت‌: الّلهم أشْهِد علي هؤلاء القوم‌!  فقد برز اليهم غلام أشبه القوم‌خَلقًا و خُلقًا و مَنطقًا برسول اللهّ‌. علي اكبر به ميدان رفت‌، جنگيد تا آن كه شاميان از دست او به ناله و فغان آمدند.علي اكبر كه جراحات فراواني برداشته‌بود، به سوي پدر بازگشت و اظهار كرد: چندان تشنه است كه نزديك است ازتشنگي بميرد! امام حسين ـ عليه السلامب ـ گريه كرد و فرمود: عزيزم‌! قدري‌ديگر بجنگ‌؛ به زودي از دست جدّت سيراب خواهي شد. علي اكبر حمله كردتا كشته شد.

8 . عبداللّه بن الحسن بن علي ـ عليه السلام ـ : مادر وي دختر سليل بن عبدالله‌(برادر جرير بن عبدالله بجلي‌) بود. به نقل از امام باقر ـ عليه السلام ـ قاتل وي‌حرملة بن كاهل اسدي بوده است‌. ابن اعثم از رجز و شهادت او ياد كرده است‌:

ان تُنْكروني فأنَا فَرْع الحسن‌
سِبْط‌ُ النبي‌ّ المصطفي و المؤتمن‌

9 . جعفر بن حسين بن علي‌.

10 . ابوبكر بن الحسن بن علي‌: دو نفر اخير به دست عبدالله بن عُقْبة الغنوي‌كشته شدند. روايت امام باقر ـ عليه السلام ـ در باره ابوبكر بن حسن نيز چنين‌است‌. عُمَري نسّابه‌، عالم قرن پنجم نوشته است كه ابوبكر كنيه عبدالله بن‌حسن بوده كه در كربلا كشته شد و خونش در بني غني است و حسين بن علي ـعليه السلام ـ سكينه را به عقد وي درآورده بود.

11 . عبدالله بن حسين‌ معروف به علی اصغر: (فرزند رباب دختر امرؤالقيس‌) توسط حرمله‌كاهلي‌از طايفه بني‌اسد كشته شد. ابن سعد در جاي ديگري در باره عبداللهنوشته است‌: كودكي از كودكان حسين دويد تا آن كه در دامان امام حسين ـ عليه‌السلام ـ نشست‌؛ در اين وقت مردي تيري انداخت كه به گلوي او اصابت كردو او را كشت‌. در اين وقت حسين گفت‌: الّلهم ان‌ّ كنْت‌َ حبسْت‌َ عنّا النّصر،فاجعَل‌ْ ذلك لما هو خير في العاقبة و انْتَقِم لنا من القوم الظّالمين‌.

بلاذري هم از عبدالله بن حسين ياد كرده است كه حرملة بن كاهل والبي تيري‌بر او انداخت و او را كشت‌. ابومخنف مي‌نويسد: زماني كه حسين بن علينشست (و نتوانست روي پا بايستد و نبرد كند) كودكي به سمت وي آمد وروي زانوي آن حضرت نشست كه گويند عبدالله بن حسين بوده است‌.ابومخنف مي‌گويد: عقبة بن بشير اسدي به من گفت‌: امام باقر ـ عليه السلام ـ به‌من فرمود: يك خون از ما در ميان شما بني اسد هست‌. من گفتم‌: خداي شما رارحمت كند، گناه من چيست‌؟ و آن خون كدام است‌؟

امام باقر ـ عليه السلام فرمود: كودكي از حسين به سوي او آمد و در دامن او نشست‌؛ در همان حال‌يكي از شما بني‌اسد تيري انداخت و او را كشت‌. امام حسين ـ عليه السلام ـخون را گرفت و وقتي دستش پر شد، آن را به آسمان پرتاب كرد و گفت‌: خدايااگر نصرت خود را بر ما نفرستادي اين را در جايي كه خير است قرار ده و انتقام‌ما را از ستمكاران بگير.

ابن سعد جاي ديگري از فرزند سه ساله امام حسين ـ عليه السلام ـ ياد مي‌كندكه در جريان تيرباران عمومي دشمن به سمت امام حسين ـ عليه السلام ـمي‌آمد، و آن گاه كه تيرها از چپ وراست حضرت رد مي‌شد، تيري به اين‌كودك اصابت كرد. كسي كه تير زد عقبة بن بشر اسدي بود.

به احتمال آنچه درباره عبدالله بن حسين گفته شده‌، مربوط به كودكي از امام‌حسين ـ عليه السلام ـ است كه در برخي از منابع‌، همان علي‌ّ بن الحسين‌الاصغر است كه ميان شيعيان به همين نام شهرت دارد. اما نقلي كه در ميان‌شيعه رايج است‌، از فتوح ابن اعثم گرفته شده و در مآخذ كهن ديگر نيامده‌است‌.



12 . قاسم بن حسن‌: وي توسط سعيد بن عمرو ازْدي كشته شد. ابن سعدمي‌نويسد: اين بچه در حالي كه پيراهني پوشيده بود و كفشي بر پا داشت كه بند لنگه چپ آن پاره شده و به پايش آويزان بود، به ميدان آمد. عمرو بن سعيدازدي‌[!] بر او ضربتي زد كه وي افتاد و در همان حال عمويش را صدا زد. امام‌حسين ـ عليه السلام ـ بر عمرو حمله كرد و عمرو كه دستش را بالا آورده بودتا از خود دفاع كند، دستش از مرفق قطع شد.

در اين بين‌، كوفيان براي نجاتعمرو هجوم آوردند كه در اثر اين هجوم و فشار عمرو زير دست و پاي اسبان‌كشته شد. امام حسين ـ عليه السلام ـ بالاي سر قاسم ايستاد و گفت‌: عزّ علي‌عمِّك أن تدعوه فلايُجيبك، أو يُجيبك فلا يَنْفعك. بر عمويت دشوار است كه‌او صدا بزني و نتواند پاسخت را بدهد، يا اگر پاسخ دهد، سودي براي تونداشته باشد. آن گاه امام حسين ـ عليه السلام ـ دستور داد تا قاسم را به خيمه‌آورده‌، نزد بدن علي اكبر گذاشتند.

ابومخنف گزارش شهادت قاسم را از زبان‌حُمَيد بن مُسلم اَزْدي‌، مفصّل‌تر آورده است‌: نوجواني به ميدان آمد، صورتش‌چون ماه‌؛ در دستش شمشير، پيراهن بر تن و كفشي كه بند تاي چپش باز بود،بر پا داشت‌. عمرو بن سعد بن نفيل گفت‌: من به او حمله مي‌كنم‌.

حُمَيد گويد: به او گفتم‌: سبحان الله‌! چرا تو؛ كساني هستند كه از تو كفايت مي‌كنند. گفت‌: به‌خدا به او حمله مي‌كنم‌. وي حمله كرده‌، شمشيري بر سر آن نوجوان نواخت‌.غلام با صورت به زمين افتاد و عمويش را صدا كرد. حسين مانند شيري خودرا بالين او رساند. آن حضرت ضربتي حواله عمرو كرد و زماني كه عمرودستش را جلوي شمشير گرفت‌، از مرفق قطع شد.

فريادي كشيد و كوفيان‌ آمدند تا او را از دست امام حسين ـ عليه السلام ـ نجات دهند كه در آن حيص وبيص زير پاي اسبان كشته شد. حسين بالين آن نوجوان آمد، در حالي كه‌پاهايش را تكان مي‌داد و روي زمين مي‌كشيد. امام حسين ـ عليه السلام ـ گفت‌: دور باشند از رحمت خدا مردماني كه تو را كشتند. در قيامت كسي جز جدّ تو خصم آنان نخواهد بود.

بعد گفت‌: عزّ واللّه علي عمّك أن تدعوه فلايُجيبك أويُجيبك ثم لايَنفعك. آن گاه وي را در بغل گرفت و سينه او را به سينه‌اش‌چسباند. سپس وي را آورد و نزد فرزندش علي اكبر و ديگر كشته‌هايي كه ازاهل بيتش در آنجا بودند، گذاشت‌. پرسيدم‌: اين نوجوان كه بود؟ گفتند: قاسم‌بن حسن بن علي بن ابي‌طالب‌.

13 . عون بن عبدالله بن جعفر: توسط عبدالله بن قُطْبة الطائي كشته شد.بلاذري هم مي‌گويد كه عون توسط عبدالله بن قطبه كشته شد. دينوري از عدي [عون‌] ابن عبدالله بن جعفر ‌ ياد كرده كه به دست عمرو بن نهشل كشته شده‌است‌.مادر عون بنا به نقلي «جمّانه‌» دختر مسيب بن نجبه فزاري و بنا به نقل‌ديگر، زينب دختر علي بن ابي‌طالب ـ عليه السلام ـ بوده است‌.

14 . محمد بن عبدالله بن جعفر: توسط عامر بن نهشل تميمي كشته شد.

ابن سعد مي‌گويد: دو فرزند عبدالله بن جعفر به همسر عبدالله بن قطبة الطائي‌پناه بردند، در حالي كه بالغ نبودند. عمر بن سعد اعلام كرده بود: هر كس سري‌بياورد هزار درهم خواهد گرفت‌. عبدالله بن قطبه به منزل رفت‌. همسرش به‌او گفت‌: دو كودك به ما پناه آورده‌اند، دوست داري منت بر آنان بگذاري و آنان‌را به مدينه به خانواده‌شان بسپاري‌؟ گفت‌: آري به من نشانشان ده‌.

وقتي آنان را ديد، سرشان را از تنشان جدا كرد و سرها را نزد عبيدالله برد كه چيزي به اونداد (و به روايت بلاذري حتي دستور ويران كردن خانه‌اش را هم داد!) اين‌همان حكايتي است كه شيخ صدوق براي فرزندان مسلم بن عقيل روايت كرده‌است‌. بلاذري هم به روايتي ديگر به اختصار در دو سطر خبر اين دو كودك راكه آنان را از عبدالله بن جعفر دانسته‌، مانند آنچه را كه ابن سعد آورده‌، گزارش‌كرده است‌.

15 . مسلم بن عقيل بن ابي‌طالب‌: نماينده امام حسين ـ عليه السلام ـ در كوفه كه‌به دستور عبيدالله بن زياد در هشتم ذي حجه سال 60 كشته شد.

16 . جعفر بن عقيل‌: توسط بشر بن حَوَط همداني يا عروة بن عبدالله خثعمي‌كشته شد. بلاذري نفر دوم را قاتل جعفر دانسته‌، و دينوري هم مي‌نويسد:عبدالله بن عروه خثعمي با تيري او را كشت‌. روايت امام باقر ـ عليه السلام ـ نيز چنين است‌.

17 . عبدالرحمان بن عقيل توسط عثمان بن خالد بن اسير جهني و بِشْر [بشير] بن حَوَط قايضي‌ كشته شد. در انساب نام قاتل‌، نشر بن شوط عثماني ضبط‌شده است‌!

18 . عبدالله اكبر بن عقيل به دست عمرو بن صبح الصّدائي كشته شد. مدائني‌قاتل او را عثمان بن خالد جهني و مردي از همدان دانسته است‌.

19 . عبدالله بن مسلم بن عقيل‌: توسط عمرو بن صبح (صبيح‌) الصّدائي يا اسيدبن مالك حضرمي كشته شد. اين سخن ابن سعد است‌. در حالي كه بلاذري ودينوري نوشته‌اند: عمرو بن صبيح الصيداوي (به تفاوت نام پدر و لقب اوتوجه كنيد) او را با تير زد و پس از آن مردم كوفه بر سر عبدالله ريخته وي راكشتند.

ابومخنف پس از خبر شهادت علي اكبر مي‌نويسد: عمرو بن صبيح صدائي‌عبدالله بن مسلم را با تير زد، به گونه‌اي كه دستش با تير به صورتش چسبيد. پس از آن تير ديگري بر قلب او زد. بلاذري از رقاد الجنبي ياد كرده است كه‌ بعدها مي‌گفت‌: يكي از جوانان آل حسين را چنان تيري زدم كه همان طور كهدستش روي صورتش بود، دستش به صورتش چسبيد؛ و پس از بيرون كشيده‌شدن تير، هنوز نوك تير يعني پيكان آن در صورتش باقي مانده بود.

20 . محمد بن ابي‌سعيد بن عقيل توسط لَقيط بن ياسر جُهَني كشته شد.دينوري نام او را محمد بن عقيل بن ابي‌طالب ياد مي‌كند كه لقيط بن ناشرجُهَني با تير او را كشته است‌.

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, شهدای عاشورا, امام حسین, ,

نوشته شده توسط رامش در سه شنبه 2 شهريور 1395


لیست سیاه مختار از قاتلان شهدای کربلا

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.

مختار ثقفی که سعی داشت هدف خود یعنی انتقام شهدای دشت کربلا را به نحو احسن تحقق بخشد، لیست سیاهی از جانیان حادثه خونین کربلا تهیه کرد و آنان را به اشد مجازات رساند.

 مختار با توجه به اینکه مردی کاردان و سرد و گرم چشیده بود، سعی داشت هدف خود یعنی انتقام شهدای کربلا را به نحو احسن و کامل پیاده کند.

بنابراین، برخی افراد که در لشکر عمر بن سعد مرتکب جنایات علیه خاندان عصمت و طهارت در روز عاشورا شدند، در لیست سیاه مختار قرار گرفتند.


   
1-عمر بن سعد بن وقاص        فرماندهی کل لشکر کوفه و شام در کربلا و جنایات متعدد   توسط مختار  اعدام و بوسیله ضربات شمشیر و جدا کردن سر از بدن در خانه‌اش


2-حفص بن عمر بن سعد     همکاری با پدر در جنایات کربلا     توسط مختار   اعدام   بوسیله  جدا کردن سر او در محضر مختار


3-شمر بن ذی‌الجوشن     فرماندهی پیاده نظام در کربلا و جنایات مکرر وبریدن سر امام در حالی که جان در بدن داشت  توسط یاران مختار   اعدام  بوسیله کشته شدن در درگیری و سپس سر او از بدنش جدا کردند

    
4-سنان بن انس        کسی که سر امام حسین(ع) را از بدنش جدا کرد و جنایات دیگر   انتقام از او  با قطع انگشتان و بریدن دست و پایش، در حالی‌که هنوز جان داشت، در دیگ روغن جوشیده زیتون انداختند


5-خولی بن یزید اصبحی     حامل سر بریده امام و جنایات مکرر در کربلا و قاتل عثمان بن علی و جعفر بن علی در روز عاشورا     انتقام از او     با شمشیر کشته شد و بدن او را آتش زدند    


6-بجدل بن سلیم کلبی        بریدن انگشت امام حسین       انتقام از او   قطع انگشتان و قطع دست و پا تا به هلاکت رسید


7-حرمله بن کاهل اسدی     تک تیرانداز کربلا و قاتل علی اصغر و عبدالله فرزند امام حسن و جنایات مکرر در کربلا   انتقام از او   قطع دست و پا و سپس بدن او را آتش زدند    


8-حکیم بن طفیل سندسی        لباس ابوالفضل را غارت کرد و به سوی امام حسین تیراندازی کرد و قاتل ابوالفضل بود     انتقام از او     تیرباران تا مردن و به روایتی دست و پای او را به زمین میخ کردند و با 9 نفر دیگر(که روز عاشورا اسب بر بدن امام حسین تاختند) اسب بر بدنشان تاختند تا به هلاکت رسیدند


9-مرة بن منقذ عبدی     قاتل علی اکبر و جنایات دیگر       انتقام از او   دستش هنگام دستگیری به شدت مجروح شد، فلج شد و فرار کرد


10-زید(یزید) بن رقاد جهنی     تک تیرانداز در کربلا، قاتل عبدالله فرزند مسلم بن عقیل و شرکت در قتل ابوالفضل عباس   انتقام از او  سنگسار و سپس تیرباران شد    


11-عمرو بن صبیح        از عوامل مهم کربلا و قاتل عبدالله فرزند مسلم بن عقیل     با ضربات نیز به هلاکت رسید و به روایتی جزو آن 10 نفری بود که دست  و پایشان را بر زمین میخ کردند و اسب بر آنان تاختند تا کشته شدند


12-مالک به هشیم بدائی     کلاهخود امام حسین را به غارت برده بود      انتقام از او     قطع دست و پا تابه هلاکت رسید
13-عبدالله بن اسید جُهنی     شرکت فعال در حادثه عاشورا      انتقام از او      گردن او را زدند    
14-حمل بن مالک محاربی        شرکت فعال در جنایات کربلا        اعدام     گردن او را زدند    
15-رقاد بن مالک بجلی        شرکت در جنگ روز عاشورا و غارت اموال امام حسین(ع)        انتقام از او    جلو بازار در ملأ عام گردن او را زدند

    
16-عمرو بن خالد بجلی        شرکت فعال در جنگ روز عاشورا و غارت اموال امام حسین(ع) انتقام از او         جلو بازار در ملأ عام گردن او را زدند    
17-عبدالرحمان بن بجلی        شرکت در جنگ روز عاشورا و غارت خیمه و لباس امام(ع)   انتقام از او     در ملأ عام گردن او را زدند  

 
18-عبدالله بن قیس خولانی        شرکت در جنگ روز عاشورا و غارت اموال امام حسین(ع)      انتقام از او     جلو بازار گردن او را زدند


19-مالک بن بشیر بُدی     شرکت فعال در ماجرای کربلا      انتقام از او    دو دست و پایش را قطع کردند تا جان داد    


20-عثمان بن خالد جهنی        قاتل عبدالرحمان بن عقیل پسر عموی امام حسین و به غارت بردن لباسش     انتقام از او      دو دست و پایش را قطع کردند تا جان داد    


21-زیاد بن مالک        شرکت فعال در فاجعه کربلا و غارت لباس شخصی امام حسین(ع)   انتقام از او    جلو بازار در ملأعام گردن او را زدند    
22-عبدالرحمان بن ابی‌خشکاره        شرکت فعال در فاجعه کربلا و غارت لباس شخصی امام حسین(ع)  انتقام از او      در ملأعام گردن او را زدند    


23-اسحاق بن حوبه        جزو گروه 10 نفره تاختن اسب بر بدن امام حسین(ع)     انتقام از او  دست و پای او را به زمین میخ کردند، اسب‌ها بر بدن او تاختند تا به هلاکت رسید


24-اخنس بن مرشد     جزو گروه 10 نفره تاختن اسب بر بدن امام حسین(ع)    انتقام از او    دست و پای او را به زمین میخ کردند، اسب‌ها بر بدن او تاختند تا به هلاکت رسید
25-عبدالله بن صلخب قیسی     شرکت فعال در ماجرای عاشورا      انتقام از او  در ملأ عام گردن او را زدند


26-عبدالرحمان بن صلخب     شرکت فعال در ماجرای عاشورا       انتقام از او     در ملأ عام گردن او را زدند


27-عبدالله بن وهب همدانی     شرکت فعال در ماجرای عاشورا       انتقام از او      در ملأ عام گردن او را زدند


28-عثمان بن خالد دهمانی     قاتل یکی از جوانان بنی‌هاشم در روز عاشورا     انتقام از او      جلو منزل کنار چاهی گردن او را زدند    


29-هبیاط و عبدالرحمان بن زرعه        از عوامل فاجعه کربلا        کشته شدن در درگیری        در منزل خود و در درگیری کشته شدند    


30-رجاء بن منقذ عبدی        اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره       انتقام از او    دست و پای او را با زنجیر بستند  یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسب‌ها بر بدنش تاختند
31-سالم بن خثیمه     اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره  انتقام از او       دست و پای او را با زنجیر بستند  یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسب‌ها بر بدنش تاختند 


32-واحظ بن ناعم     اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره   انتقام از او    دست و پای او را با زنجیر بستند  یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسب‌ها بر بدنش تاختند


33-صالح بن وهب        اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره  انتقام از او       دست و پای او را با زنجیر بستند  یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسب‌ها بر بدنش تاختند


34-هانی بن ثبیت     اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره   انتقام از او      دست و پای او را با زنجیر بستند  یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسب‌ها بر بدنش تاختند


35-اسید بن مالک     اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره   انتقام از او     دست و پای او را با زنجیر بستند  یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسب‌ها بر بدنش تاختند

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, مختار ثقفی, عاشورا, ,

نوشته شده توسط رامش در یک شنبه 31 مرداد 1395


اخبار غیبی امام حسین (ع) به یارانش در شب عاشورا

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
 در شب عاشورا، امام حسین(علیه السلام) چون وفادارى واخلاص یارانش را تا مرز شهادت ملاحظه کرد فرمود: «إِنَّکُمْ تُقْتَلُونَ غَدَاً کَذلِکَ، لا یَفْلِتُ مِنْکُمْ رَجُلٌ»؛ (فردا همه شما همانند من به فیض شهادت نائل خواهید شد و کسى از شما باقى نخواهد ماند).
یاران با خوشحالی گفتند: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذی شَرَّفَنا بِالْقَتْلِ مَعَکَ»؛ (خداى را سپاس که افتخار شهادت در راهش را در رکاب تو نصیب ما کرد!).
امام(علیه السلام) در حقّ همه آنان دعا کرد و آنگاه فرمودند:


«اِرْفَعُوا رُؤُوسَکُمْ وَ انْظُرُوا»؛ (سرهاى خود را بلند کنید و جایگاه خود را ببینید!).
یاران و اصحاب نظر کرده و جایگاه و مقام خود را در بهشت برین مشاهده کردند و امام(علیه السلام) جایگاه رفیع هر کدام را به آنها نشان مى داد و مى فرمود: «هذا مَنْزِلُکَ یا فُلانُ، وَ هذا قَصْرُکَ یا فُلانُ، وَ هذِهِ دَرَجَتُکَ یا فُلانُ»؛ (اى فلان کس! این جایگاه از آن توست و این قصر تو و آن درجه رفیع تو).
این بود که اصحاب با سینه هاى گشاده و چهره هاى باز [با شادى و افتخار] به استقبال نیزه ها وشمشیرها مى رفتند تا سریعتر به جایگاهى که در بهشت دارند، برسند.


این خطبه تاریخى امام(علیه السلام) در شب عاشورا، بیانگر این واقعیّت است که امام و اسوه شهیدان راه حق و یاران دلیر و پاکبازش با آگاهى کامل از سرنوشتى که در پیش داشتند به استقبال از آن شتافتند، استقبال از شهادتى پرشکوه که تاریخ اسلام را روشن ساخت و منافقان زشت سیرت را رسوا کرد.
شهادتى که امواج آن، قرون و اعصار را در نوردید و به صورت سرمشقى فراموش نشدنى براى همه امّت هاى دربند درآمد.


آرى، امام(علیه السلام) با صراحت تمام حوادث فردا را بازگو کرد، و به همه یارانش اعلام کرد، که هر کس در این میدان بماند شهید خواهد شد، و راه نجات و رهایى را به موقع به همه آنها نشان دادند.
امّا آن پروانگان، که به عشق سوختن گرد آن شمع جمع شده بودند، یکصدا گفتند که زندگى بعد از تو هرگز! و با علم و آگاهى به استقبال شهادت شتافتند و شَهْد آن را همچون آب حیات نوشیدند و در جوار قرب حق به زندگى جاویدان رسیدند.
این شهد شیرین تر از هر چیز، نوش جانشان باد.


ابوحمزه ثمالى در روایتى از امام سجّاد(علیه السلام) ماجراى وفادارى یاران و خاندان حضرت را در شب عاشورا بازگو مى کند، تا آنجا که امام(علیه السلام) خبر شهادت همه یارانش را داد، در آن هنگام قاسم بن حسن به امام(ع) عرض کرد: «أَنَا فِی مَنْ یُقْتَلْ؟»؛ (آیا من هم فردا در شمار شهیدان خواهم بود؟).
امام(علیه السلام) با مهربانى و عطوفت فرمود: «یا بُنَىَّ کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ؟»؛ (فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟). عرض کرد: «یا عَمِّ أَحْلى مِنَ الْعَسَلِ»؛ (عموجان! از عسل شیرین تر!).


امام فرمود: «إی وَاللّهِ فِداکَ عَمُّکَ إِنَّکَ لاَحَدُ مَنْ یُقْتَلُ مِنَ الرِّجالِ مَعِی بَعْدَ أَنْ تَبْلُوا بِبَلاء عَظیم وَابْنی عَبْدُاللّهِ»؛ (آرى به خدا! عمویت به فداى تو باد! تو نیز از شهیدان خواهى بود آن هم پس از گرفتارى سخت و پسرم عبدالله [شیرخوار] نیز شهید خواهد شد!).
قاسم گفت: «اى عمو! آیا آنان به زنان هم حمله مى کنند که عبدالله شیرخوار نیز شهید مى شود؟!».


امام(علیه السلام) فرمود: «فِداکَ عَمُّکَ یُقْتَلُ عَبْدُاللّهِ اِذْ جَفَّتْ رُوحی عَطَشاً وَ صِرْتُ اِلى خِیَمِنا فَطَلَبْتُ ماءً وَ لَبَنَاً فَلا أَجِدُ قَطُّ; فَأَقُولُ: ناوِلُونی اِبْنِی لاَشْرَبَ مِنْ فیهِ، فَیَأْتُونی بِهِ فَیَضَعُونَهُ عَلى یَدی فَأَحْمِلُهُ لاَدْنِیَهُ مِنْ فِیَّ فَیَرْمِیَهُ فاسِقٌ بِسَهْم فَیَنْحِرَهُ وَ هُوَ یُناغی فَیَفیضُ دَمُهُ فی کَفّی، فَأَرْفَعُهُ إِلىَ السَّماءِ وَ أَقُولُ: اَللّهُمَّ صَبْراً وَ احْتِساباً فیکَ، فَتُعَجِّلُنِی الاَسِنَّةُ فیهِمْ وَالنّارُ تُسْتعِرُ فِى الْخَنْدَقِ الَّذی فِی ظَهْرِ الْخِیَمِ، فَأَکُرُّ عَلَیْهِمْ فِی أَمَرِّ أَوْقات فِی الدُّنْیا، فَیَکُونُ ما یُریدُ اللّهُ»؛


(عمویت به فداى تو باد! عبدالله هنگامى کشته خواهد شد که من از تشنگى زیاد بى تابم و در خیمه ها دنبال آب یا شیر مى گردم ولى چیزى نمى یابم. پس فرزندم «عبدالله» را طلب کنم تا از لبانش سیراب شوم. چون او را به دستم دهند. پیش از آن که لبهایم را بر دهان او بگذارم، ناگاه فاسقى گلوى او را با تیر بشکافد و او دست و پا مى زند و خون او در دستانم جارى گردد! در آن حال او را به آسمان بلند کنم و مى گویم: خدایا! از تو صبر مى طلبم و این را براى تو و به حساب تو مى گذارم.


آنگاه نیزه هاى دشمن مرا به سوى خود بخواند و آتش از خندق پشت خیمه ها زبانه کشد و من بر آنان در آن تلخ ترین لحظات زندگیم حمله خواهم کرد و آنچه خدا خواهد، رخ خواهد داد).
امام سجّاد(علیه السلام) فرمود: آنگاه او گریست و ما نیز گریستیم و صداى گریه فرزندان پیامبر در خیمه ها پیچید.


زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر اشاره به من کردند و به امام(علیه السلام) عرضه داشتند:
«سرنوشت سرور ما على (امام سجّاد(علیه السلام)) چه خواهد شد؟». امام(علیه السلام) در حالى که اشک مى ریخت، فرمود:


«ما کانَ اللّهُ لِیَقْطَعَ نَسْلی مِنَ الدُّنْیا فَکَیْفَ یَصِلُونَ إِلیهِ؟ وَ هُوَ اَبُو ثَمانِیَةَ اَئِمَّة»(ع)؛ (نگران نباشید خداوند نسل مرا در دنیا قطع نخواهد کرد. به او [امام سجّاد] چگونه دست مى یابند در حالى که او پدر هشت امام است؟

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, امام حسین, عاشورا, اخبار غیبی, امام سجاد, ,

نوشته شده توسط رامش در شنبه 30 مرداد 1395


حضرت عباس (ع) در روز عاشورا

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.

شیخ مفید می‌نویسد:

            «عباس بن علی -رحمت خدا بر او باد- چون دید تعداد زیادی از خاندانش کشته شدند، به برادران مادری خود عبداللّه و جعفر و عثمان گفت: ای فرزندان مادرم! شما پیش از من بروید تا که ببینم برای خداوند و رسول خدا (ص) اخلاص پیشه‌کردید، زیرا شما فرزندی ندارید. عبد اللّه به میدان رفت و به شدت جنگید، پس میان او و هانی بن ثبیت حضرمی دو ضربه رد و بدل شد و هانی او را کشت. سپس جعفر بن علی -رحمت خدا بر او باد- جلو رفت و هانی او را نیز کشت و چون عثمان بن علی جای برادران خود آمد خولی بن یزید اصبحی قصد جانش را کرد و تیری به سوی او پرتاب کرد و او را بر زمین انداخت، سپس مردی از قبیله بنی دارم بر او حمله کرد و سرش را برید. سپاهیان عمر بن سعد بر اردوی حسین علیه‌السلام حمله کردند و بر آن حضرت چیره شدند. چون تشنگی بر حضرت شدت گرفت بر بالای سد خاکی رفت به قصد فرات در حالی که برادرش عباس در پیش روی او بود. سپاهیان ابن سعد جلوی او را گرفتند، و در میان آنان مردی از قبیلۀ بنی دارم بود که به لشکر گفت: وای بر شما! او را از رسیدن به فرات باز دارید و نگذارید به آب برسد. حسین (ع) فرمود: بارخدایا! او را تشنه بمیران. آن مرد دارمی خشمگین شد و تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که به زیر چانۀ آن حضرت اصابت نمود. حسین (ع) تیر را بیرون آورد و دستش را زیر چانه‌اش گرفت پس چون دستانش پر از خون شد آن را انداخت و فرمود: بارخدایا! من به تو شکایت می‌کنم از آنچه در حقّ فرزند دختر پیغمبر تو انجام می‌دهند. سپس به جای خود بازگشت در حالی که تشنگی بر او شدت گرفت. لشکر، عباس را از هر سویی محاصره کردند و او را از حسین (ع) جدا ساختند. عباس به تنهایی با آنان جنگید تا اینکه کشته شد. زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سنبسی عهده‌دار کشتن عباس بودند پس از اینکه او از شدت جراحات وارده توانایی هیچگونه حرکتی را نداشت.»

خوارزمی در این باره می‌گوید: او به میدان رفت و در حالی که رجز می‌خواند بر دشمن حمله برد و پس از کشته و زخمی کردن عده‌ای از دشمنان سرانجام به شهادت رسید. پس امام (ع) بر بالین وی حاضر شد و فرمود:

                    اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی: اکنون کمرم شکست و چاره‌ام اندک شد

ابن شهر آشوب دربارۀ شهادت وی نوشته است:

            «عباس، سقّا، قمر بنی هاشم، و پرچمدار امام حسین (ع) که از دیگر برادران خود بزرگتر بود، جهت تهیه آب بیرون رفت، دشمن بر او حمله کرد و او نیز بر آنان حمله برد و آنان را پراکنده ساخت. پس زید بن ورقاء جهنی در پشت نخلی کمین کرد و حکیم بن طفیل سنبسی بدو کمک کرد و ضربه‌ای بر دست راست عباس وارد ساخت. وی شمشیر را با دست چپ گرفت و بدان‌ها حمله کرد تا اینکه ضعف بر او چیره شد، در این هنگام حکیم بن طفیل طائی که پشت درختی در کمین وی بود ضربتی بر دست چپش فرود آورد. در این هنگام عباس(ع) چنین رجز خواند:
            «ای نفس از کافران مهراس و به رحمت ایزد بزرگ و همنشینی با پیامبر اکرم (ص) بشارتت باد، اینان به ستم دست چپم را بریدند. پروردگارم ایشان را به آتش سوزان دوزخ در خواهد افکند.»

سپس حکیم بن طفیل طائی با عمودی آهنین ضربتی بر سر عباس (ع) فرود آورد و او را به شهادت رساند.»

سن عباس هنگام شهادت، حدود ۳۴ سال نقل شده است
در کلام ائمه(ع)

    امام سجاد(ع):

            «خدا عمویم عباس را رحمت کند، به راستی ایثار و جانبازی نمود، جنگ نمایانی کرد تا دستانش قطع شد و خود را فدای برادرش نمود. خداوند در برابر این فدارکاری - همانند عمویش جعفر طیار- دو بال به اوعنایت کرد تا به یاری آنها، همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند. همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالی مقامی دارد که تمامی شهیدان، در روز قیامت، بر او غبطه می‌خورند و رسیدن به آن مقام را آرزو می‌کنند.»
    امام صادق(ع) در توصیف عباس (ع):

            «بصیرت نافذ، بینش عظیم، ایمان بسیار، جهاد در محضر امام حسین (ع)، جانبازی و ایثار، شهادت در راه امام خود، تسلیم در برابر جانشین رسول خدا (ص)، تصدیق امام زمانش، وفاداری، تلاش تا آخرین حد و....»

همچنین در آغاز زیارتنامه ایشان می‌فرماید:

            «سلام بر تو ای بنده نیکوکار و فرمانبرِ خدا و پیامبر خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و حسن(ع) و حسین(ع)».

    امام زمان(عج):

            «سلام بر ابوالفضل العباس، پسر امیرمؤمنان(ع)، آن که جان خود را نثار برادرش کرد، دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد و فدای برادرش شد. او که نگهبان بود و بسیار کوشید تا آب را به لب تشنگان حرم برساند و دو دستش در جهاد فی سبیل الله قطع شد. خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی را از رحمت خود دور سازد.»


عباس(ع) با لبابه دختر عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو پسر به نام‌های فضل و عبیدالله بود

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, حضرت عباس, عاشورا, ,

نوشته شده توسط رامش در جمعه 29 مرداد 1395


:: هتل درجه الف المیزان کربلا
:: تور کربلا عید فطر
:: رستوران رکن السلطان بهترین رستوران کربلا
:: رستوران کباب نبیل در کربلا
:: هتل روتانا کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: تور کربلا ویژه اردیبهشت
:: نکات مهم در سفر به کربلا
:: رستوران های معروف کربلا
:: رستوران زعفران در شهر کربلا
:: راهنمای سفر به نجف اشرف
:: هتل المحمود کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: اقامت هتل فندق العقیله در کاظمین
:: لذت غذا در رستوران الفردوس کربلا
:: مقبره ذوالکفل نجف اشرف
:: رستوران النخیل در کربلا
:: هتل لارسا کربلا
:: تور کربلا نوروز 98
:: هتل دره الحسین کربلا





تلفن دفتر فروش تور کربلا

54 44 67 43 021

67 43 67 43 021

835 2100 0937

آقای صبوری

ساعات تماس

9 صبح تا 7 بعد از ظهر






:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393

آبر برچسب ها

تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ |